خلاصه ماشینی:
شکستن قالب و چارچوبهای موجود در تاریخ نگارگری ایران و همچنین برخورد آن با رویکردها و تجربیات رها و آزاد در نقاشیهای غرب،فضایی را پدید آورد تا نگارگر با تکیه بر پشتوانهی فرهنگی،ادبی و تاریخی خود ویژگی همیشگی در روحیهی هنرمندان ایرانی(که همان روحیهی ریزبینانه و انتقادگرایانه میباشد و گاهی بهصورت طنز نیز خودنمایی میکند)را در معرض دید قرار دهد.
(بهنام،1375 ص 128) غیر از شکستهای ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه و اعزام محصل به اروپا،عواملی مانند رواج صنعت چاپ در ایران،ایجاد مدرسهی دار الفنون،پل فرهنگی تهران-قفقاز و تهران-استانبول و نیز تهران -قاهره که محل اجتماع گروهی از مهاجران سیاسی متفکر و مبارز ایرانی بود،در بیداری ایرانیان موثر بوده است.
سالهای پایانی سلطنت فتحعلی شاه و آغاز پادشاهی محمدشاه،از نظر ارتباط با غرب قابل توجه است زیرا آثار پدیدههای تازه در میان مردم پیدا شده بود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در زمینه نقای بهمعنای خاص و بهخصوص چهرهنگاری"ابو الحسن غفاری"مهمترین نقاش درباری دورهی محمدشاه و اوایل سلطنت ناصر الدین شاه محسوب میشود،وی شاگرد"مهرعلی"بود و او در کارهایش استعداد قابل توجهی در چهرهنگاری«رک»و«بیگذشت»از خود نشان داد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) این دیدگاه را میتوان در آثار هنرمندی نقاش(محمد سیاه قلم)در دربار شاهرخ تیموری در قرن نهم هجری یافت.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) از جمله اقدامات صنیع الملک هنرمند درباری قاجار مجموعهای متشکل از هفت نقاشی بزرگ برای نصب در کاخ نظامیه بود که میبایست از الگوی دیگر نگارههای عبد الهخان در کاخ نگارستان پیروی کند.