خلاصه ماشینی:
"خردو دانش و فن تمدن معاصر همواره کوشیده است تا فقرو فقدان آن رشتههای اتصال و پیوند استواری را کهجوامع و فرهنگها و اقوام به حضور و سلوک و شهود باگذشته و گذشتگان خویش داشتند،به کمک جراحیباستان شناسی و انسان شناسی تاریخ و میراث فرهنگبشری و تقلیل تاریخ به ابزار شناخت جبران نماید،وآنچه را که دیگرت از فیض نسبت به حضور و اشراق وشهود با گذشته نصیب نمیشود،با حصول به وصالشدست یابد.
5-سنت به معنی الهی و قدسی آن در گذشته بدان سبب کهمفهومی عام و فراگیر داشته و قانون و نظم و نظام الهیرا در همه حرکات و سکنات کاینات شامل میشده وانسان و تاریخ در قلمرو آفرینش الهی و هستی چنان به هم تنیدهمیشدند که هم انسان و هم تاریخش از مقام حضور یکی در آیینۀدیگری خود را مییافته است،تا آنکه از موضع حصول و پرسش وفاصله،امروز نه تنها سنت،که اساسا تاریخ،انسان،فرهنگ و جامعه وتمدنش با چنان نسبت و نگاهی نه تعریف و تلقی میشود و نه آنترکیب یکپارچه تاریخ که همه اعصارش به هم تافته و تنیده میشدامروز مکان و زمانش جراحی و تجزیۀ باستان شناسانه شده است.
اینکه چگونه یک فرهنگ و تحت چه شرایط و عواملی شکلمیگیرد،چگونه از یک محیط فرهنگی ساده به یک محیط فرهنگیپیچیدهتر متحول میشود،اساسا چرا فرهنگهاتغییر میکنند،مکانیسم تغییر چیست،چرا به جای یک جامعه،یکفرهنگ،یک تمدن،فرهنگها و جوامع و تمدنهای بسیار وجوددارند،چرا دو تمدن در دو محیط طبیعی و جغرافیایی متفاوت با همشباهتهای بنیادیای را نشان میدهند و یا آنکه چرا دو تمدن در دومحیط طبیعی و جغرافیایی کم و بیش مشابه با هم تفاوتهای جدی راعیان میدارند؟سبکها و سنتها چگونه پدید میآیند؟همۀ اینها وبسیاری از پرسشهای دیگر از این سنخ امروز مسألههای جدیباستانشناسی را شامل میشوند و باستان شناسی در جستجوییافتن پاسخهای مطمئن برای آنها میباشد."