چکیده:
قرآن کریم در تعابیر بلاغی خویش از قبیل تشبیهات، مجازها و استعارهها زبان بیان واقع داشته است. مقالة حاضر به هدف اثبات این موضوع با توجه به دیدگاه علامه طباطبائی و پاسخگویی به شبهات مربوط، به نگارش درآمده است.در میان اقسام تشبیه، تشبیه وهمی در قرآن به کار نرفته و نمونههای ادعایی آن از قبیل تشبیه شکوفة درخت جهنم به سرهای شیاطین و جنزدگی دیوانگان، مصداق این نوع تشبیه نیست.مجاز و استعارة قرآنی نیز، در عالم واقع، پشتوانه دارد و همین، ملاک صحت یا خطای کاربرد مجاز و استعاره است.در میان اقسام مبالغه، دو قسم تبلیغ و اغراق که از امکان عقلی بهرهمندند، در قرآن یافت میشوند؛ اما غلو که فاقد امکان عقلی است، در قرآن به کار نرفته و نمونههای گفتهشده را میتوان پاسخ داد.نمود دیگر بلاغت در قرآن، قصههای قرآنی است که نویسندگانی برخی از آنها را به جهت ظاهر تمثیلی، غیرواقعی دانستهاند، ولی سخن آنان پذیرفتنی نیست.
خلاصه ماشینی:
"اما توجیه چهارم (از علامه طباطبائی( و برخی دیگر از مفسران) را به رغم ظهور ناصواب پیشگفته، میتوان به وجهی صحیح بازگرداند؛ بدین بیان که موهوم دانستن تشبیه در صورتی است که مشبهبه، فاقد واقعیت خارجی و صرفا فرضی باشد یا تنها در تصور باطل مخاطبان ریشه داشته باشد؛ 209 اما تصور زشتی چهرة شیاطین جنی، موهوم نیست؛ زیرا هرچند موجودات فراحسی از قبیل فرشتگان و جنیان، به طبع اولیه، موجوداتی نامحسوس و نامرئی برای انساناند، به لحاظ تمثلپذیری آنها به صورت حسی که از آیات و روایات 210 متعددی استفاده میشود، میتوان گفت دستکم برخی از انسانها، مانند انبیا و اوصیا، از قیافۀ تمثلیافتة آنان آگاه بوده و همین اطلاع را به پیروان خود منتقل کردهاند.
245 چنین حکمی از علامه بزرگوار، با کلیت و شمول ظاهری آن، پذیرفتنی نیست؛ زیرا حکم مزبور مبنی بر کاذببودن قضایای استعاری، مجاز و استعارة قرآنی را نیز دربرمیگیرد و این سخن بهمعنای استناد کذب به استعارات قرآن خواهد بود؛ درحالیکه: اولا میان حقیقت و مجاز فلسفی که مربوط به مطابقت یا عدم مطابقت صورت علمی با واقعیت محکی آن است، با حقیقت و مجاز ادبی که متعلق به عالم وضع و اعتبار است، تفاوت وجود دارد و ازهمینرو، استناد صدق و کذب واقعی به امور اعتباری و قراردادی مانند اسناد صدق و کذب به انشائیات است؛ زیرا امور اعتباری، ورای جعل و انشای اعتبارکننده، وجودی ندارد و ملاک صدق و کذب چنین قضایایی با قضایای دیگر متفاوت است؛ بدین بیان که ملاک کلی صدق و کذب قضایا، تطابق و عدم تطابق آنها با ماوراء مفاهیم آنها است؛ ازاینرو، راه تشخیص راست یا دروغ بودن درقضایای تجربی سنجش آنها با واقعیتهای مادی مربوط و در قضایای منطقی سنجش آنها با مفاهیم دیگری است که تحت اشراف آنها قرار دارد."