خلاصه ماشینی:
"کاروان شعر معاصر عرب از اواخر قرننوزدهم تا به امروز،از چهار منزل گذشته و همچنان پادر رکاب استوبنابراین شاعران آن را با توجه به مکتبیکه در آن قلم زدهاند به چهار طبقه تقسیم میکنند: الف:شاعران کلاسیک:سبک این عده از شاعرانهمان سبک دورۀ عباسی است اما مضامین آنان بامضامین شعری کلاسیک اروپا منطبق بود.
وی میکوشید سبکی به کار برد که با گذشت نسلها نیز ماندگار باشد اما رنگ وروی رؤیایی که در جای جای شعر او پیدا بود مانع ازاین جاودانگی شد: «آیا به یاد داری،هنگام گذر از میان دو رؤیا راآن دو ملک زیبا را،که میان آسمان و زمینبودند»با ظهور ناقدان زبردستی چون مازنی،عباسمحمود عقاد،میخائیل نعیمه(صاحب کتاب نقد«غربال»،جبران خلیل جبران،و هجوم آنان به مکتبکلاسیسم و نقدهای گزندهای که بر شاعرانی ماننداحمد شوقی(امیر الشعرا)نوشتند،راه برایچهرههای جدید گشوده شد.
شاعر عرب نمیتوانست در حالی که مردم آوارۀفلسطین در حاشیههای شهر و در چادرهای محقرزندگی سخت آوارگی را تجربه میکردند از مناظردلفریب طبیعت و رؤیاها سخن بگوید،حتی شاعریهمچون نزار قبانی که در جهان عرب به شاعر«زن»معروف بود،برای اینکه از قافله عقب نماند،این بار ازپشت سراپردهها و از سالنهای مجلل هتلها درآمد وفریاد زد: «من دگرگونه شاعری گشتمشعر را با گل زنبق و یاسمین مینوشتمو حالا شعر را با سر نیزه مینویسم»و در جایی دیگر داد میزند: «بسیت سال بود که منبه دنبال سرزمین و شناسنامهای میگشتمو اکنون تفنگی به دست آوردهاممرا با خود به فلسطین ببرید» شعر در این مرحلفه افزون بر فریاد مردم،ازاندیشههای جدید که از تماس با اندیشههای غربحاصل شده سرشار است."