چکیده:
هدف پژوهش حاضر توصیف میزان و دلایل موافقت یا مخالفت با ازدواج موقت، و نیز کشف همبستگی بین میزان این موافقت یا مخالفت با برخی عوامل اجتماعی ـ جمعیتی آن است. این پژوهش در قالب یک تحقیق توصیفی و اکتشافی با روش پیمایش انجام شده و جامعه آماری آن، جمعیت 49-18 ساله شهرهای بابل و بابلسر بوده است که تعداد 336 نفر از آنان، از طریق شیوه نمونه گیری در دسترس، به عنوان نمونه انتخاب گردیدند.برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که سهم موافقان و مخالفان ترویج ازدواج موقت به عنوان راه حل مشکل ازدواج جوانان در جامعه، به ترتیب 9/4 و 57/4 درصد بوده است.هم چنین، 26/5 درصد از پاسخگویان در صورت فراهم بودن شرایط، تمایل به انجام ازدواج موقت داشته، در حالی که 58/3 درصد متمایل به این امر نبوده اند. مهم ترین دلایل این مسئله عبارتند از: جلوگیری از انحراف جنسی، کمک به کاهش فشارهای مالی بر جوانان و کسب شناخت بیشتر برای ازدواج دائم؛ در حالی که سوءاستفاده مردان، سست شدن پایه های خانواده، و ترویج فساد جنسی به عنوان مهم ترین دلایل مخالفت ذکر شده است. در مجموع، یافته-های تحقیق حاکی از آن است که ازدواج موقت عمدتا توسط مردان شاغل دارای درآمد بالا مورد استقبال قرار گرفته است؛ ضمن این که تفاوتی از این لحاظ بین جوانان با میانسالان و سالمندان، و مجردین با متاهلین مشاهده نمی شود. می توان چنین نتیجه گرفت که بین هدف دینی از طرح ازدواج موقت در جامعه، با کاربرد اجتماعی آن و میزان اقبال عمومی نسبت به آن شکافی وجود دارد که شاید به آسانی ترمیم پذیر نباشد.
خلاصه ماشینی:
پژوهش ها نشان ميدهد که مجموعه اي از عوامل اقتصادي (مجدالدين ، ١٣٨٦؛ حرازي و همکاران ، ١٣٨٠؛ محموديان ، ١٣٨٣؛ مقدس جعفري و يعقوبي، ١٣٨٥؛ صادقي و همکاران ، ١٣٨٦)، اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي و جمعيتي (محموديان ، ١٣٨٣؛ مقدس جعفري و يعقوبي، ١٣٨٥؛ کاظميپور، ١٣٨٣؛ مجدالدين ، ١٣٨٦؛ جعفري مژدهي، ١٣٨٢) موجب ايجاد فاصله بين بلوغ جنسي- عاطفي و بلوغ اقتصادي - اجتماعي جوانان و عدم آمادگي آنان براي ازدواج دائم شده است .
عليرغم اهميت ابعاد اجتماعي و فرهنگي پديده ازدواج موقت ، پژوهش هاي علمي اندکي در اين زمينه صورت گرفته است و اکثر پژوهش هاي انجام شده ، نگاهي فقهي و يا حقوقي به موضوع داشته اند (باقري قهوه چي، ١٣٨٥؛ غياثيثاني، ١٣٨٤؛ غضنفريان ، ١٣٨٤؛ غريب ، ١٣٨٤؛ رستگارمقدم ، ١٣٨٣؛ گداعلي، ١٣٨٢؛ فلاح زاده ، ١٣٧٧؛ حسيني، ١٣٧٠).
از اين رو سؤالات اصلي پژوهش حاضر عبارتند از: «ميزان موافقت يا مخالفت با ترويج ازدواج موقت در بين ساکنين شهرهاي بابل و بابلسر چگونه است ؟ ـ چه نسبتي از افراد حاضرند در صورت فراهم بودن شرايط ، ازدواج موقت نمايند؟ ـ دلايل کلي موافقين و مخالفين ازدواج موقت کدام است و آيا اين دلايل بر حسب ويژگي هاي اجتماعي- جمعيتي افراد متفاوت است ؟ ـ آيا ميزان پذيرش ازدواج موقت بين زنان و مردان ، جوانان و ميانسالان ، مجردين و متأهلين ، شهريان و روستائيان ، باسوادان و بيسوادان ، شاغلان و بيکاران و اقشار پردرآمد و کم درآمد جامعه يکسان بوده و يا برحسب اين ويژگي ها متفاوت و متغير است ؟» اين پژوهش که عمدتا در حکم يک مطالعه اکتشافي و توصيفي است ، شايد بتواند به طرح مسئله و جلب توجه ساير پژوهشگران رشته هاي علوم انساني و اجتماعي کمک نموده و راهگشاي تحقيقات بعدي گردد.