چکیده:
جرم انگاری عملی سنجیده و برخاسته از خرد جمعیاست و شکل گیری آن نیازمند اصول و ضوابطی است. به طور کلی در این باره می توان از چهار ضابطه یاد کرد: اصل زیان، پدرسالاری، اخلاق گرایی قانونی و کمال گرایی قانونی. بهره گیری از این ضوابط به اندیشه های سیاسیو فرهنگی حکومت ها بستگی دارد و هریک از آنها از دل اندیشه سیاسی و فرهنگی متناسب با خود می روید. از این رو، شناخت هریک ازاین ضوابط، مستلزم شناخت زمینه های آن است.
اندیشه های سیاسی حاکم بر جهان معاصر را می توان ذیل دو عنوان «لیبرالیسم (فردگرایی)» و «جمع گرایی» شناسایی کرد. «فردگرایی» در جرم انگاری، با اصل زیان و تا حدودی پدرسالاری سنخیت دارد و «جمع گرایی» افزون بر این دو، با اخلاق گرایی و کمال گرایی تناسب دارد. تفاوت دو اندیشه فردگرایی و جمع گرایی، در پدیدآوردن و بهره مندی در این ضوابط چهارگانه ریشه در نوع تفسیر انسان شناسانه دارد. بدین ترتیب، در این پژوهش از انسان شناسی به عنوان بنیاد جرم انگارییاد شده است و هرگونه تفسیری از انسان بر شکل گیری اندیشه های سیاسی و به ویژه ضوابط جرم انگاریموثر است.
Defining an act as a crime is a well-studied measure stemmed from collective reason، and needs some principles and rules.
Generally speaking، in this regard four principles may be mentioned:the principle of loss (principle of benefit)، paternalism، legal moralism،and legal perfectonism. Employment of these principles depends upon governments' political and cultural ideas، and each one of them springs
out from a proper political and cultural idea. Thus، to know each one of them، its grounds should be known. Politcal ideas governing the contemporary world may be classified under two titles: liberalism (individualism) and collectivism. In defining an act as a crime، individualism tends to the principle of loss and somewhat to paternalism.
In addition to the two، collectivism tends to moralism and perfectionism as well. The difference in creating and employing these four principles between individualism and collectivism has its roots in their anthropological interpretations.
Thus، in the present study، anthropology has been regarded as a foundation to define an act as a crime; and each and every interpretation of man influences formation of political ideas and in particular the rules and principles for defining an act as a crime.
خلاصه ماشینی:
"برای شناسایی این زمینهها ناگزیر اندیشههای سیاسی رایج را به میان میآوریم تا ازرهگذر بیان و شرح آنها زمینههای الهامبخش و بنیادهای این اصول و ضوابط راشناسایی کنیم و نشان دهیم که چگونه نظامهای کیفری در همه بخشها و به ویژهجرمانگاری برپایه اندیشههای سیاسی سامان مییابد و اندیشههای سیاسی خود نیز بهژرف زیر تأثیر تفسیر انسانشناسی است؛زیرا هدف نهایی اندیشههای سیاسی در جهتتدبیر زندگی و تنظیم رفتار آدمی است و روشن است برداشت از انسان میتواندراهنمای این تدبیر باشد.
o} سازگاری ندارد؛بنابراین در این اندیشه،آزادی انسان گسترده است و فقط هنگامیمحدود میشود که بخواهد به دیگران(لیبرالیسم کلاسیک)یا به خود(لیبرالیسم رفاهی)آسیب برساند و جرمانگاری فقط برای حفظ منافع دیگران و فرد انجام میشود ونگه داشتن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی در قلمرو وظیفه قانون نیست و فقط زیان بهخود یا دیگران است که مداخله قانونی را توجیه میکند.
بر این اساس،محافظهکاران اصل زیان را بهتنهایی برای برقراری نظم و مبارزه با جرم،کافی نمیدانند،بلکه علاوه بر آن،به نگرشاخلاقگرایی قانونی و گاه کمالگرایی نیز روی میآورند؛زیرا انسان از رهگذر عمل بهمقتضای این دو نگرش و تن دادن به مصلحتاندیشیهای حکومت و التزام بهارزشهای پذیرفته شده جامعه است که میتواند کمبود و بدی ذاتی خود را جبران کندو انسجام جامعه را حفظ کند و فضلیتهای اخلاقی در خود بارور سازد؛ازاینرو،درنگاه آنان علاوه بر رفتارهایی که به خود شخص یا دیگران زیان میرساند،رفتارهاییکه باعث نقض ارزشهای اجتماعی یا عقبماندگی اخلاقی شخص میشود،جرمانگاری میشود."