خلاصه ماشینی:
"البته دکتر محمد علی خنجی این نقیصه را متوجه استالینیستها میداند و بر این باور است که مارکس و انگلس نظریهی«وجه تولید آسیایی»1را برای تبیین روند تکامل اجتماعی شرق باستان ارائه دادند که تا اندازهای برای این منظور مناسبتر بود:«مارکس سرانجام به این نتیجه رسید که شرق و غرب در راه تکامل تاریخی خود از دو مسیر جداگانه راه پیمودهاند و اشکال و احکام کلی که از بررسی سازمان حکومتها و جوامع یونان و روم و اروپای فئودالی به دست میآید، قابل تطبیق با تاریخ مشرقزمین نیست،و سرانجام«وجه تولید آسیایی»را برای تبیین تکامل تاریخی مشرقزمین برگزید»(خنجی 1358:12).
اما دیاکونوف در کمال شگفتی معتقد بود مشکلات مربوط به کمبود شواهد و مدارک تاریخی،با استحکام تئوریهای کمونیستی پژوهشگران شوروی برطرف میشود و مورخ بهراحتی میتواند در مورد مسائل تاریخ این دوره حکم قطعی دهد:«مؤلف در بیان و احیای جریان تکامل تاریخ اجتماعی و اقتصادی ماد با دشواریهای بزرگ و (به تصویر صفحه مراجعه شود) قلت فوق العاده مطالب و منابع روبرو شد.
شوربختانه دیاکونوف به منظور درست نشان دادن تئوریهای مارکسیستی مورخان شوروی،به قلب واقعیت پرداخته و این اسناد متقن دال بر وجود نظامی پیشرفته در دورهی هخامنشی را نشان از وجود برده در این دوره به شمار آورده است:«گرچه ممکن است در میان کورتشها2عدهای از اعضای خانوادههای جماعات آزاد نیز که به رسم بیغار جلب شده بودند،وجود داشتهاند،ولی به نظر ما شکی نیست که تودهی اصلی کورتش را بردگان تشکیل میدادهاند»(دیاکونوف 1357:304).
رخداد دیگری که در تاریخ ساسانیان مورد توجه پیگولوسکایا قرار گرفت،شورش مزدک است که مورد توجه سایر مورخان شوروی برای استخراج یک انقلاب مارکسیستی نیز بود:«کوشش زمینداران در جهت تابع کردن جماعات روستایی به گونهی فئودالی،با مقاومت مواجه گردید."