خلاصه ماشینی:
"زاویۀ دید داستانهابیشتر سوم شخص مفرد است که از دیدگاهداستانهای قدیمی،بهترین شیوۀ نقل روایت به شمارمیآید،زیرا که در این قسم زاویۀ دید،نویسنده آسانترمیتواند آگاهیهایی را که لازم میداند در روایتبگنجاند یا باورهای خود را به خواننده القا کند.
طرفداران داستانهای جدید این دیدگاه و زوایۀ دید راناکافی میدانند چرا که باور دارند در پس پشت ایندیدگاه منطق تک گویی(مونولوژیک)کمین کردهاست و داستان را به سمت و سوی از پیش تعیینشدهای میبرد،و اجازه بیان اندیشه به اشخاص دیگر و«ضد قهرمان»های روایت نمیدهد.
همینگوی کهدر نوشتن داستانهای حماسی و رزمی نویسندهایاست توانا و خود در صحنههای نبرد اسپانیا در جبهۀآزادیخواهان ضد فرانکو شرکت داشت،در داستانهایخود نشان میدهد که اشخاص دلیر نیز در میدان نبرددچار وحشت میشوند،منتهی تفاوتشان با ترسوها دراین است که به رغم هراس صحنۀ نبرد،بر جایمیمانند و به رزم ادامه میدهند.
پیرمرد اصرار دارد پسرش را ببیند و هنگامی که ازراه کوهستانی پربرف او را به نزد فرمانده میبرند درعالم خیال پسرش را مشاهده میکند که پس از آزادیاز اسارت بر سر و دوش مردم است و برای آزادی اوقربانی میکنند.
در داستانهای او،در پس پشتمسایل نظری جزئیات دقیقی از زندگانی مردمخرده پای ده و شهر نهفته است و او نشان میدهد کهدر زمینۀ دشواریهای زیست مردم و رویدادهایجبهههای جنگ،و به ویژه وضع اجتماعی و طبیعیکردستان آگاهیهای دقیقی دارد.
نثر نویسنده در«ریشه در اعماق»دقیقتر و بهتراست و از جهت داستان نویسی نیز پروردگی بیشترییافته و به فضای داستانی جدید نزدیک شده است."