چکیده:
پژوهش حاضر به منظور صورت بندی چارچوب ارجاع معنایی برای روان درمانگری وجودی و تدوین بسته ی روان درمانگری وجودی مبتنی بر اندیشه ی مولانا به انجام رسید. همچنین، آزمون درمان پیشنهادی در کاهش افسردگی، به عنوان یکی ازشایع ترین اختلالات روان؛ و افزایش سطح تحول من، به عنوان یکی از مهم ترین سازه های شخصیت از جمله اهداف این تحقیق بود. طرح از دو بخش کیفی (مفهومی) و کمی تشکیل شد. روش تحقیق در بخش کیفی، استنتاج تحلیلی؛ و در بخش کمی، آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش را مراجعان به مراکز بهداشت روان دانشگاه های تهران در تابستان و پاییز 1389 تشکیل دادند. 32 نفر با گزینشی تصادفی خوشه ای در پژوهش شرکت کردند. گروه آزمایشی، درمان پیشنهادی این پژوهش را دریافت کردند و گروه کنترل، در انتظار دریافت درمان قرار گرفتند. در بخش کیفی نتایج زیر به دست آمد: استخراج تعاریفی از سلامت و بیماری روان از آثار مولانا؛ استخراج تعاریفی از زبان وجودی؛ تدوین مولفه های درمان وجودی؛ و تدوین چارچوب ارجاع معنایی جهت درمانگری وجودی. بر اساس چارچوب معنایی استخراج شده می توان گفت، انگیزه ی اساسی در انسان اراده ی ربط نامتناهی است. درمان مورد نظر مدعی این اندیشه است که گسست در وجه ربطی خاص می تواند از جمله علل اساسی بیماری های روان باشد؛ و لذا، پیشرفت در شکل دهی مجدد آن، منجر به کاهش افسردگی می گردد. همچنین، اختلال در وجه ربطی می تواند از جمله علل اختلال در تحول شخصیت به شمار آید، و لذا، پیشرفت مورد نظر منجر به ارتقای سطح تحول من می گردد. در بخش کمی، نتایج آزمون های کوواریانس و t مستقل نشان داد که درمان پیشنهادی در کاهش افسردگی درمانجویان و همچنین افزایش سطح تحول «من» آنان موثر بوده است. این نتیجه از سویی با توجه به لزوم دستیابی به یک روش توانا جهت درمان اختلالات روان؛ و از سوی دیگر با توجه به اهمیت و تغییر ناپذیری طول عمری سطح تحول من و لزوم دستیابی به روشی جهت ارتقای آن قابل توجه می باشد.
The main purpose of the present study is to establish a theoretical framework for existential psychotherapy and develop an existential psychotherapy package on the basis of Mowlana’s thoughts. It also aims at evaluating the effectiveness of the therapy proposed in decreasing depression and improving the ego development level. The study design consisted of two distinct qualitative and quantitative parts. The methodology applied for the quantitative part was pretest-posttest with control group. The statistical population was clients of mental health centers of the universities located at Tehran over summer and autumn 2010. Of this، 32 students were randomly selected to participate in the study. The experimental group was treated with the therapy proposed while the control group did not receive any treatment. According to the statistical analyses (co-variance and t-test)، the therapy proposed was found to be effective in decreasing depression as well as increasing the ego development level among the participants. This finding is of great importance due to the high prevalence of depression in most of the societies and the necessity of its treatment by an efficient method as well as the importance of ego development level and the need for reaching a method for its improvement. Therefore، it can be concluded that in addition to opening new directions in different fields of psychology، including religion psychology، personality psychology، and psychopathology، this work can be considered as a multidisciplinary study which bridges the three fields of psychology mentioned.
خلاصه ماشینی:
"آموزههای جلال الدین محمد بن محمد بلخی چه در مثنوی معنوی،که جامعترین و پویاترین کاوشهای روح و روان آدمی را در آیینهی حکایات و قصهها و حکمتها بازتابنده است و مانند نور مشکاتی در زجاجه است که لمعات آن از پرتو بامدادان روشنتر است(نیکلسون{o1o}،ترجمه شفیعی کدکنی، 1374)،و در همه مبنا و مغزای خود مغز قرآنی است(چلبی،مقدمه کتاب تلمذ حسین،1292)،و اگر تمام کتب نظم و نثر بشر را بسوزانند و مثنوی باقی بماند،متصدیان معارف بشری چیزی را از دست ندادهاند(همایی،1349)؛چه در غزلیات شمس تبریزی که لطیفترین و زیباترین تجربههای ناب و لا یزال انسان فرا زمان و فرامکان را نمایانده است(شیمل{o2o}،ترجمه آشتیانی،1386)؛و چه در آثار منثور مانند فیه ما فیه که عمیقترین و موجزترین حکمتها را در قالب تمثیل و تاویل فراروی جویندگان حقیقت و پویندگان فضیلت قرار داده است(فروزانفر، 1386؛شهیدی،1386 و زمانی،1383)،نشان از پهنا،ژرفا و جامع الاطراف بودن نگاه مولوی به جهان هستی و جایگاه انسان در این جهان دارد.
مراحل انجام شده را میتوان ذیلا خلاصه نمود: الف)مراجعه به منابع مربوط با موضوع 1-آثار برخی فلاسفه و روانشناسان وجودی 2-آثار مولوی،اعم از آثار منظوم(مثنوی و دیوان کبیر)و آثار منثور(فیه ما فیه، مکتوبات،و مجالس سبعه) 3-آثار سایر متصوفه مانند شمس الدین محمد،مراد مولانا 4-کتب شرح آثار فوق 5-کتب نقد آثار فوق 6-کتب شرح حال مولوی در دورههای مختلف حیات خویش ب)استخراج مؤلفههای مشترک و متمایز اندیشهی آنان ج)استخراج مفاهیم و معانی وجودی از اندیشهی مولانا د)تدوین بستهی روان درمانگری بر اساس مطالب استخراج شده مباحث اصلی متأسفانه،حوزهی فلسفهی وجودی با ابهامات و سوء تعابیر فراوانی پوشیده شده است.
این اقدام طی گامهایی به انجام رسید که عبارتند از: *گام اول:استخراج موضوعات مشترک رویکرد وجودی *گام دوم:استخراج موضوعات وجودی از آثار مولانا *گام سوم:استخراج تعریفی پیرامون بیماری روان از اندیشهی مولانا *گام چهارم:استخراج ویژگیهای درمان روان از اندیشهی مولانا *گام چهارم:تدوین مؤلفههای رواندرمانگری وجودی از اندیشهی مولانا *گام پنجم:ترکیب معانی استنتاج شده تحت پوشش یک چارچوب ارجاع معنایی و هستیشناختی؛چارچوبی که ذیلا ارائه میگردد: آدمی امکان است."