چکیده:
نماز، زیباترین جلوه پرستش است که در قالب فرامینی از سوی حضرت حق و توسط پیام آور او به بشریت ارزانی شده است. در اهمیت آن همین بس که در روایات، عدل اسلام شمرده شده و تارکان آن در زبان قرآن، سالکان دوزخ اند. از نظر مولوی نماز صرف یک عمل نیست؛ بلکه راهی است که آدمی را به حضرت حق و عالم قدس واصل می کند. نماز واقعی مقدماتی دارد که نمازگزار باید در جنبه های ظاهری و باطنی آن را رعایت نماید. نماز حقیقتی ذومراتب است؛ لذا نماز عوام با نماز عشاق متفاوت است. حقیقت نماز، نجوای با حضرت حق است که شروع آن همراه با علم، قیام آن همراه با حیا، ادای آن با تعظیم، خروج از آن با خوف، و نهایت آن اعراض از ماسوی الله و استغراق در بحر شهود معبود است. وقوف نمازگزار مقابل خداوند تمثیلی از حضور انسان نزد حضرت حق در قیامت است و هریک از آداب و حرکات نمازگزار، نشانه ای از گفتگوی او با خداوند در قیامت کبراست.
The expression “corporeality of Soul” in Sadra’s works can be interpreted on the basis of two different views: that of corporeality origination of soul according to which the soul in its initial stages of existence is “imprinted’’ and immanent in matter. In the second view، however، the soul is of “essential relatedness” in virtue of which it has a relative being and thus is existentially related to matter. It seems that without distinguishing between these two views one cannot have a clear understanding of the term “corporeality” as it is used in Mulla Sadra. Moreover، with this distinction one can reach two different interpretations of corporeal origination and spiritual immortality of soul of Sadra both of which seem to have been emphasized by him.
خلاصه ماشینی:
"آمادگی برای نماز انسان برای اهل شدن، نیازمند نیایش و راز و نیاز با حضرت حق است تا جسم خاکی ضخیم و منکدر خود را صیقل داده، قلب و قالب را با ذکر حق و عمل صالح صفا بخشد و باطن خویش را که با باز گذاشتن دست هوای نفس آلوده ساخته، زلال و شفاف نماید؛ چه اینکه حضرت مولانا، مهمترین عامل بازدارنده انسان از نماز حقیقی را ابتلا به هواهای نفسانی میداند و میفرماید: اهبطوا افکند جان را در حضیض 1 از نمازش کرد محروم این محیض 2 (همان، بیت2934) منظور آن است که روح لطیف آدمی که در اصل گوهری عالی و ربانی است، به دلیل اینکه در جوار مادیات و نفسانیات قرار دارد، آلوده شده و به درگه پست حیوانیت سقوط میکند.
مولانا جلالالدین با پرداختن به این حکایت، به بیان برخی از اسرار نماز میپردازد و میفرماید: معنی تکبیر این ست ای امیم کای خدا پیش تو ما قربان شدیم وقت ذبح الله اکبر میکنی همچنین در ذبح نفس کشتنی تن چو اسماعیل و جان همچون خلیل کرد جان، تکبیر بر جسم نبیل 2 گشته کشته تن ز شهوتها و آز شد ببسم الله، بسمل 3 در نماز (همان، بیت2146-2143) وی معنای «الله اکبر» را قربان شدن نمازگزار در حضور مقتدا و حضرت حق میداند (زمانی، 1373، ج3 ، ص155) او معتقد است کسی میتواند واقعا تصدیق «الله اکبر» گوید که زنگار تعلقات از آینه خاطر خویش زدوده و ریشه نفس را که از عالم ظلمات است، در وجود خود خشکانده باشد."