چکیده:
فیلمهای عامه پسند هندی به عنوان نوعی فرهنگ عامه جهانی، در جامعة ایران و در مقیاسی وسیع مورد استفاده است. این امر پدیدة نوظهوری نیست و پیشینة آن به دهة 30 برمیگردد؛ اما تاکنون در مورد چگونگی فرایند مصرف این فیلمها و نوع ارتباطی که تماشاگران ایرانی با آنها دارند، پژوهشی انجام نگرفته است. پژوهش حاضر در چارچوب سنت مطالعات فرهنگی، خوانشهایی را که تماشاگران زاهدانی از فیلمهای عامه پسند هندی دارند، دریافت و تبیین نموده است. برای انجام این کار از یک روششناسی «کیفی ـ ترکیبی» که به طور توأمان دربرگیرنده: 1) استنتاج رمزگان اجتماعی، فنی و ایدئولوژیک فیلمهای عامه پسند هندی؛2) تحلیل زمینة اجتماعی ـ فرهنگی تماشاگران و 3) دریافت خوانشهای تماشاگران مورد مطالعه میباشد، استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که فیلمهای عامه پسند هندی، به عنوان نوعی فرهنگ عامة جهانی، ساختارها و روابط قدرتی را در سطح جهان روایی خلق مینمایند، که به نوعی متأثر از ساختارها و روابط قدرت موجود در جهان اجتماعی هند و در راستای طبیعی جلوه دادن آنها است. وقتی که در اثر فرایندهای جهانی شدن، فرهنگ عامة جهانی در مقیاسی محلی مصرف میشود، صورتبندی گفتمانیاش متناسب با هویت گفتمانی مصرفکنندگان محلی و مسائل آنها، تا حدود زیادی تغییر مییابد، و حتی در مواردی کاملا تغییر میکند. متون فرهنگ عامة جهانی میتوانند زمینهایی را فراهم نمایند که مصرفکنندگان محلی، قالب زمان و مکان را بشکنند و بر محدودیتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسیشان فائق آیند.
خلاصه ماشینی:
"بر این اساس، درخصوص جهان روایی و ایدئولوژیکی فیلمهای عامه پسند هندی و پروپا قرصترین مصرفکنندگان آنها در جامعة کنونی ایران یعنی مصرفکنندگان زاهدانی، این پرسشها مطرحاند: مهمترین رمزگان اجتماعی، فنی و ایدئولوژیک فیلمهای عامه پسند هندی چه مواردی هستند؟ زمینة اجتماعی ـ فرهنگی مصرفکنندگان از چه مشخصات و ویژگیهایی برخوردار است؟ تماشاگران زاهدانی فیلمهای عامه پسند هندی در جامعة مورد مطالعه چه نوع خوانشهایی از این فیلمها دارند؟ آیا تماشاگران فیلمهای عامه پسند هندی در جامعة مورد مطالعه فریبخوردگان یک صنعت فیلمسازی جهانی و فراملی هستند؟ یا اینکه آنها این فیلمها را متناسب با هویت گفتمانیشان و دغدغههای برآمده از آن رمزگشایی میکنند؟ بین گفتمانهای قومی و مدرنیته و چگونگی خوانش یا رمزگشایی فیلمهای عامه پسند هندی چه رابطهای وجود دارد؟ رویکرد نظری نادیده انگاشتن تماشاگران در مطالعات سینمایی تا قبل از دهة 60 پدیدة کاملا رایجی بود، بهطوریکه اکثریت این مطالعات، رویکردی متنگرا داشتند (استیجر، 2002 : 60)؛ اما بعد از دهة60 با فروکش کردن تب و تاب اولیة ساختارگرایی و مطرح شدن پساساختارگرایی ژاک دریدا و تأکید او بر اینکه معنای یک متن یا رفتار فرهنگی را نهایتا ساختارهای بنیانی آن متن یا رفتار معین نکرده و معنا همواره فرایندی تعینناپذیر است (ضیمران، 1379)، ودال برای رساندن حداقل یک معنای موقتی باید در یک گفتمان یا زمینة گفتار قرار گیرد، و نیز کاهش نفوذ نظری مکتب فرانکفورت (باتومور، 1380: 63) و قائل شدن نوعی آگاهی فعال اجتماعی برای سوژه و همچنین برجسته شدن نظریة هرمنوتیک کسانی چون گادامر که منجر به مهم شدن جهان خواننده در کنار جهان متن، در جهت فهم معنای نهایی متن شد (پالمر، 1377: 225)، مصرفکنندگان متون فرهنگی و چگونگی خوانش این متون توسط آنها از اهمیت ویژهای در فهم فرهنگ عامه و عناصر متعدد آن برخوردار شدند."