چکیده:
تهران بهعنوان نماد مدرنیته شهری در بسیاری از فیلمهای سینمایی مورد توجه قرار گرفته است. بازنمایی تهران در فیلمها درواقع تاریخ تحولات مدرنیته ایرانی نیز هست. ازاینرو، این امکان وجود خواهد داشت که بهمدد بازنمایی شهر تهران، تأملی انتقادی از مدرنیته ایرانی ارائه دهیم. در این مقاله، سینمای داستانی قبل از انقلاب اسلامی بررسی شده است. هدف نویسندگان این مقاله بهتبعیت از نظریهپردازانی چون زیمل و بهرهجستن از رویکرد انتقادی والتر بنیامین آن است که تخیل و بینش غالب در فرهنگ ایرانی را بهمدد بازنمایی شهر در رسانه سینما کشف کنند. برانگیختن تضاد روستا و شهر، ارائه تصاویری دوگانه از امر مدرن، بازنمایی سیاسی شهر، بههمریختگی نظم کیهانی سنتی در شهر مدرن، شکلگیری عقلانیتی نامنسجم در زندگی روزمره شهری و انواع گسستها و شکافهای اجتماعی اقتصادی موجود در زندگی از جمله مسائلی است که سینمای پیش از انقلاب به بازنمایی آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"حال سؤال این است که این شئوارگی و آن بیگانگی تا چه اندازه مسئله مدرنیته شهری ما بوده است؟ تجربه مدرنیته تهران چگونه در سینمای ایران توصیف میشود؟ آیا اساسا سینما که ناخواسته همواره تهران را نماد امر مدرن قرار داده و در تقابل با نماد سنت آن را به نمایش کشیده، بازنمایی خصلت بیگانهساز و شئگونکننده زندگی مدرن را برعهده گرفته است؟ ذکر این نکته هم مهم است که نتایج این مقاله کار بازنمایی تکتک فیلمهای پیش از انقلاب را چنانچه در روش کمی مطرح میشود برعهده ندارد.
صمد که به قصد پولدار شدن به شهر آمده است در دام گروهی زمینخوار افتاده و به گونهای اسیر زندگی شهری میشود و داستان تا جایی ادامه مییابد که در فصل نهایی فیلم او را میبینیم که سطل در دست در انبوهی از آسمانخراشها محاصره شده و فریاد «آب حوض خالی میکنیم» سر داده است، اما صدایی به او یادآور میشود که دوره آب حوض خالیکردن گذشته و تصویر سرگردان صمد در احاطه آسمانخراشها ثابت میماند، تصویری که میتواند نقطه اوج بازنمایی تضاد روستا و شهر و در بیانی کلیتر تضاد سنت و مدرنیته تلقی شود؛ اما نگاه فیلمسازان موج نو فراتر از نگاه تضاد شهر و روستا متوجه فرهنگ سنتی، پندارها و خرافاتی بود که در فرهنگ روستاهای ایران جریان داشت."