چکیده:
رواقیان تحت، تأثیر اندیشههای افلاطون، مسئلۀ الوهیت را از دو جنبه مورد بحث و بررسی قرار دادهاند؛ از حیث جهانشناسی، خدا را روح و عقل عالم معرفی میکنند و در الهیات به اثبات وجود این ذات و بررسی صفات او، از قبیل ازلیت، فناناپذیری و رحمت پرداختهاند. خدای رواقی را از زوایای متعددی میتوان مطالعه کرد که از میان آنها جنبههای جهانشناختی، روانشناختی و اخلاقی برجستگی بیشتری دارند. جنبة جهانشناختی در طبیعیات مورد بحث قرار میگیرد، مراد از جنبة روانشناختی چگونگی پیدایش مفهوم خدا در نفس و ذهن انسان است و در اخلاق، غایت اخلاق رواقی هماهنگی با طبیعت ـیا بتعبیری هماهنگی با خداـ از طریق تبعیت از عقل است که آن نیز جنبة الوهی دارد. بر این اساس، تمام شئون و ساحات تفکر رواقی آکنده از حضور عنصر الوهی است.
خلاصه ماشینی:
"البته این نکته را هم باید مد نظر داشت که هرچند دلائل کلئانتس برای شکلگیری مفهوم خدا در ذهن،جنبۀ استدلالی ندارد اما براهینی نیز در میان آثار رواقیان وجود دارد که از طریق برخی از آنها،مانند«پیشگویی»و«نظم موجود در جهان»-یعنی گزینههای اول و سومی که کلئانتس بدانها اشاره کرده-،سعی در اثبات وجود صانع دارند.
loV,4591-2191,renbueT اما جای این سؤال باقی است که آیا مجوزی برای اینکه بگوییم تنها هر آنچه قابلیت وجود داشته باشد قابل احترام است،وجود دارد؟آیا این بمثابۀ ابطالناپذیر کردن این مقدمه و این برهان در برابر تجربه و حتی در برابر استدلال نظری و عقلی نیست که- چه در علم و چه در فلسفه-امری مذموم و فاقد ارزش شناخته میشود؟نکتۀ دیگری که در این برهان باید به آن توجه کرد آنست که حداکثر چیزی که از آن استفاده میشود اینست که خداوند قابلیت وجود یافتن در زمانی از زمانها را دارد نه اینکه بالفعل موجود است.
او در ادامه مثالی برای این برهان ذکر میکند:وقتی درختی را مشاهده کنیمکه آلات موسیقی از آن روییده است و سپس آوای موسیقی نیز از آن بشنویم،بقطع و یقین حکم خواهیم کرد که در آن درخت نوعی دانش موسیقی وجود دارد، پس چطور میتوان اینگونه تصور کرد که جهان آفرینش دارای حکمت و روح نیست،در حالیکه موجودات حکیم و ذیروح را از خود بوجود میآورد؟45وقتی به این برهان توجه کنیم درمییابیم که آنچه ما را به وجود یک صانع رهنمون میشود،وجود نظم در جهان نیست بلکه وجود موجودات عاقل در جهان،یعنی انسانها است."