چکیده:
فقر از اصطلاحات و تعابیر کلیدی و مهم در عرفان و تصوف است و در تمام منابع و میراث مکتوب عرفانی، مدخل مخصوص و خاصی بدین مقوله، اختصاص یافته است و در نگاه تخصصی، فقر از پایه های اساسی طریقت بوده و این مقام در مثنوی بحث شده است و مولانا، نگاه و نظر تازه و نوی را در این باب ارائه نموده است. با مطالعه و بررسی شش دفتر مثنوی و مقایسه آن با تعاریف مشایخ پیشین و تطور معنایی «فقر»، این نتیجه، حاصل شد که فقر در مثنوی، به معنای عدم املاک، عدم تعلق قلبی به غیر خدا، فنا و نیاز «الی الله»، به کار رفته است. هم چنین مولانا بین فقر ممدوح و فقر مذموم، فرق قایل است؛ گرچه بیشتر، فقر در مثنوی، مترادف با فنا به کار رفته است؛ و در این معنی، بیشتر شامل فقر صفاتی است هر چند که مولوی به فقر ذاتی بیشتر پرداخته است.
Considering the fact that Faqr is one of the basic foundations of mysticism، this research has tried to answer the question that how “Poverty” (Faqr) has been explained in Mathnavi، and whether any new outlooks have been presented about Poverty in Mathnavi، or not.
With studying and analyzing the six books of Mathnavi and comparing this work with the other definitions of former “Mashayekh” (leaders) and the changing meaning of Poverty، it resulted that meaning of Poverty in Mathnavi is: “being without worldly concerns” (To be dependent only on Allah and not on anybody else) “Annihilation” and “Expressing Need to Allah”.
Also there is a difference between “Praised Poverty” and “indecent Poverty”. Although very often، the synonym of Poverty in Mathnavi is “Annihilation”، with deducing some divine knowledge of Poverty، there is a difference between Poverty and other types of lack and nonexistence.
Also poverty in the meaning of “Annihilation” very often includes poverty in attributes، but Mowlavi has spoken about Poverty in essence as well.
خلاصه ماشینی:
"ط) بقا بعد از فنا این شاعر عارف، فقر را وسیلۀ عیش جاودانی تلقی کرده است: مرگ بیمرگی بود ما را حلالظاهرش مرگ و به باطن زندگی برگ بیبرگی بود ما را نوالظاهرش ابتر نهان پایندگی (همان، د1: ب3928 – 3927) مولوی فقر و فنا را آزادی تلقی کرده است که شایسته مردان کامل است، فنایی که صد وجود ارمغان میآورد: شیر دنیا جوید اشکاری و برگچون که اندر مرگ بیند صد وجودشد هوای مرگ صدق صادقان شیر مولی جوید آزادی و مرگهم چو پروانه ببیند صد وجودکه جهودان را به این دم امتحان (همان: ب 3967 – 3965) به نظر میرسد مولوی در این بیتها فقیر را مستعد صفات متعالی پس از فقر و محو و فنا دانسته است: خاک را من خوار کردم یکسریخاک را دادیم سبزی و نـــویبا تو گویند این جبال راسیـات تا ز خواری عاشقان بویی بریتا ز تبدیل فقیر آگه شویوصف حال عاشقان اندر ثبات (همان، د5: ب 2744 – 2742) مولوی در این بیتها فقر حقیقی را محو آثار بشری و نیل به بقا بالله توصیف کرده است و بیپروا فنای ذات را مطرح کرده است: گفت قایل در جهان درویش نیستهست از روی بقای ذات او ور بود درویش آن درویش نیستنیست گشته وصف او در وصف هو (همان، د3: ب3670 - 3669) فنای نیاز، مساوی است با بینیازی، فنای صفات بشری مساوی است با رنگ سلطان أعلی یافتن یعنی به بقای صفات الهی نائل شدن: چون ز خود رستی همه برهان شدیور عیان خواهی صلاح الدین8 نمودفقر را از چشم و از سیمای او چون که بنده نیست شد سلطان شدیدیدهها را کرد بینا و گشوددید هر چشمی که دارد نور هو این دیدن حق، کشف و شهود قلبی و سیر درونی است.
با مطالعه ادبیات ، فلسفه و ادیان تطبیقی، ادبیات عرفانی کشورهای مختلف خصوصا تأثیر آرای مولوی میتوان مردم را در جهاد با نفس، پیروز کرد و درس عشق را به همگان آموخت» (مجله کنفرانس بین المللی رومی، 2007: 98 ) سیداحمد الحق، ضمن انعکاس آراء مولوی، عقاید خود را در باب مسائلی چون: تعریف عشق، دین و فرقه گرایی، زندگی مسالمت آمیز، شکل نبوت و ولایت و بنیاد گرایی، بیان کرده است که همگی این نظرات، از مثنوی مولوی، تأثیر پذیرفته است (سیداحمد الحق، Bangladesher Sufi Shahitto، 135:2007)."