خلاصه ماشینی:
"الف:گاهی نیز در مرحلهء تجلی روحانی برای نفس آلتی دیگر پدید آید،از علم و معرفت و مکر و حیلت وی ظهور کند،چنان که اگر تجلی الهی و حق باشد چنین آفتها بروز نمیکند،زیرا از لوازم تجلی حق دور شدن اطوار نفسانی و محو شدن صفتهای باطل است چنان که در قرآن بدان اشاره شده است که یا/ جاء الحق و ذهق الباطل سوره اسرا،آیه 81/ ب:و نیز با حصول تجلی روحانی و الهی در دل آرامش و سکون پدید نمیآید و از شک و تردید برای سالک خلاصی ممکن نیست و از آن حالت ذوق معرفت به کمال حاصل نمیشود،در صورتی که تجلی ذات حق و تجلی الهی ضد این حالت را دارد.
موسی از راه اول رفت و گفت «أرنی انظر الیک» سوره آیه 142/پاسخ داد که«لن ترانی» اما حضرت محمد(ص)را چون از راه حضرت حق بردند که:«سبحان الذی اسری بعبده لیلا»از«قاب قوسین»در گذرانید و به مقام«اوادنی»رسانید لاجرم در کمال وصول و رفع اثنینیت و اثبات وحدت،بشارت «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین»به گوش تشنگان رحمت رساندند که اگر براق همت هر کس از آستان بشریت به سدرة المنتهی روحانیت رسد و از وصول به حضرت خداوندی برخوردار باشد دوگانگی برخیزد و یگانگی حاکم شود که «من یطع الرسول فقط اطاع الله» بیگانگی و منی و تویی از میان رفع شود که تو مایی و ما تو «ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله» پس هر صاحب دولت را که نهایت کار و مرجع منتهی حضرت خداوندی خواهد بود «و ان الی ربک المنتهی» سوره 53 آیه 42/هر آینه در مبدأ اولی عهد«الست بربکم»بر طینت روحانیت و ذره انسانیت و خمیرمایه رشاش خداوندی نهادهاند که«ان الله خلق الخلق فی ظلمة ثم رش علیهم من نوره»و در تجرع ؟؟؟؟ الست،ذوقی به کام جان ایشان رسانیدهاند،که اثر آن هرگز از کام جان ایشان بیرون نشود،زندگی آن قوم بدان ذوق است."