چکیده:
قرآن کریم در آیه «ان کل نفس لما علیها حافظ» (طارق،4) به یکی از ویژگی های نفس انسانی (که حافظ داشتن نفس است) اشاره می کند، اما مفسرین در تفسیر این آیه دارای نظرات متنوعی هستند، جمع زیادی از مفسرین منظور از نفس مورد اشاره در آیه را روح انسانی و منظور از حافظ را ملائک الهی می دانند، ولی برخی تفاسیر به یک اعتبار نفس را بر ماسوی الله تعمیم داده اند و از این جهت، منظور از حافظ را خداوند دانسته اند و معدودی نیز نفس را قوه حیوانی و حافظ را روح معرفی کرده اند. در این مقاله ضمن بیان این نظرات، به دلیل اینکه یکی از مهم ترین مبانی اختلاف تفاسیر در تفسیر این آیه، گرایشات فلسفی است، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی مورد تاکید قرار گرفته است، به ویژه اینکه نقش علیت فاعلی حافظ برای نفس، که مورد تاکید ملاصدرا است و قول دوم علامه طباطبایی که مقصود از حافظ را جنس حافظ می داند، متمایز از تفاسیر دیگر است.
In the fourth verse of the chapter tariq، human soul has been known to have a guard. Commentators، however، have presented different views knowing human soul and its guard respectively as: 1- human spirit and Divine angles، 2- all creatures and God، 3- animal power and human spirit. As one of the fundamental causes for disagreement lies in the philosophical tendencies of the commentators، this paper، introducing different views in the field، has focused on Sadra and Tabatabaei`s views. As is understood، the former`s view on the guard as an agent and the latter`s on it as the genus are particularly distinct from others.
خلاصه ماشینی:
"انسانپژوهی دینی سال هشتم،شماره 26،پاییز و زمستان،1390 صفحات 41-23 نفس و حافظ آن،در آیه چهارم سوره طارق با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی عبد الله حاجی علی لالانی* سلمان قاسمنیا** چکیده قرآن کریم در آیه{/«إن کل نفس لما علیها حافظ»/}(طارق،4)به یکی از ویژگیهای نفس انسانی(که حافظ داشتن نفس است)اشاره میکند،اما مفسرین در تفسیر اینآیه دارای نظرات متنوعی هستند،جمع زیادی از مفسرین منظور از نفس مورد اشاره در آیه را روح انسانی و منظور از حافظ را ملائک الهی میدانند،ولی برخی تفاسیر به یک اعتبار نفس را بر ماسوی الله تعمیم دادهاند و از این جهت،منظور از حافظ را خداوند دانستهاند و معدودی نیز نفس را قوه حیوانی و حافظ را روح معرفی کردهاند.
هرچند علامه ذیل این آیه در خصوص اینکه منظور او از نفس همان روح انسانی است یا مرتبهای از روح،اشارهای نمیکند، اما به قرینه تفسیر ایشان از دیگر آیات مربوط به نفس معلوم میشود،ایشان نفس و روح را یک حقیقت واحد میداند،مثلا در تفسیر آیه:{/«قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم ثم إلی ربکم ترجعون»/}(سجده،11)در اثبات تجرد نفس چنین میگوید:«و أرواحکم تمام حقیقتکم فأنتم أی ما یعنی بلفظة"کم"محفوظون»(الطباطبایی،1417،ج 16،ص 252)و سپس ذیل همین آیه در جواب به شبهه پیرامون معاد جسمانی میفرماید:«فإن حقیقة الإنسان هی نفسه التی یحکی عنها بقول"أنا"و هی غیر البدن»(همان)که در یکجا حقیقت انسان را روح و در چند جمله بعد همان حقیقت را نفس میداند و نیز در تفسیر آیه{/«و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاء و لکن لا تشعرون»/}(بقره،154)و رد پاسخ به شبهات مادیین در انکار تجرد نفس جوابهای متعددی را بین مینماید که در همه موارد نفس را به معنای روح انسانی به کار برده است(الطباطبایی، 1417،ج 1،ص 370-365)و نیز تفاسیری مانند مجمع البیان فی تفسیر القرآن(الطبرسی،1372،ج 1، ص 715)،التبیان فی تفسیر القرآن(الطوسی،ج 10،ص 324)،الکشاف(الزمخشری،1407،ج 5،ص 32)و تفسیر من وحی القرآن(فضل الله،1419،ص 24 و 182)،منظور از«نفس»را روح انسانی دانستهاند."