چکیده:
در قرون وسطا، با قوّت گرفتن رویکردهای فلسفی در میان ربیهای یهودی، اخلاق یهودی نیز رنگ و بوی فلسفی به خود گرفت. دلمشغولی فیلسوفان یهودی در آن زمان، نسبت میان ایمان و عقل و پرسش از ماهیت خدا بود که سبب پیدایش رویکردهای اخلاقی متفاوتی میشد. پاسخ به این دو پرسش، به ترتیب، میزان وابستگی اخلاق به تورات، و جایگاه اخلاق را مشخص میکرد. در این میان، موسی بن میمون، مهمترین فیلسوف یهودی است که در آثارش به تبیین دیدگاههای اخلاقی خود پرداخت. وی در تفسیری بر میشنا میکوشد نشان دهد اخلاق یهودی بر متن مقدس استوار است و در دلالة الحائرین ضمن فکور دانستن ذات خداوند (پاسخی که به پرسش دوم میدهد)، نشان میدهد که کمال انسان در ایمان اوست و اخلاق جز به عنوان مقدمهای برای رسیدن به ایمان درست ارزشی ندارد. در این مقاله، جایگاه اخلاق در اندیشه ابنمیمون و مسایل مرتبط با آن را میکاویم.
In the middle ages, with strong philosophical attitudes among Jewish rabbis, Jewish ethics became philosophical as well. At the time, Jewish philosophers were concerned with the relationship between faith, reason, and questioning the nature of God which resulted in different ethical attitudes. The answer to these two questions, in addition to the place of ethics, distinguishes the degree of its dependence on Torah (the Old Testament) as well. Moses Maimonides is the most important Jewish philosopher who discusses his own ethical views in his writings. His Commentary on Mishnah tries to show that Jewish ethics is based on the Holy Text. In the Guide for the Perplexed, knowing God as wise in essence, he explains that Human’s perfection is achieved through faith, and true value of ethics lays on its role as an introductory to true faith. This article studies Maimonides ’views on ethics and other related issues.
خلاصه ماشینی:
ابنمیمون در تفسیری بر میشنا بر این امر تأکید میکند که انسان برای اندیشیدن نیازمند تبعیت از همه نیروها (قوای نفسانی) است و تنها هدفش شناخت خداست، تا آنجایی که در توانش میگنجد (Maimonides, 1912: 73).
کمال غایی باید در دسترس باشد، حتی برای کسی که هیچ ارتباط اجتماعیای ندارد، زیرا عادات اخلاقی، خلق و خوهایی هستند که برای افراد مفیدند و «کمال اخلاقی ابزاری است برای ارتباط با دیگران؛ زیرا اگر انسان تنها در نظر گرفته شود و با کسی تعامل نکند، در این صورت این فضایل اخلاقی پوچ و بیفایده خواهند بود» (موسی بن میمون، بیتا: 3: 54، 737 و همچنین 1: 34).
چنانچه تفسیر ابنمیمون از داستان آدم و حوا در باغ عدن بیانگر این امر است: «آدم به شناخت عقلی - شناخت حق و باطل - رسیده بود، اما با گناهش به یک مرتبه پستتر سقوط کرد، همانگونه که در کتاب مقدس بیان شده» و «شخصی آگاه به خوب و بد» (سفر پیدایش، 4: 3)، یعنی شخصی که احکام اخلاقی را به کار میبندد (موسی بن میمون، بیتا: 1: 2، 24).
در دلالةالحائرین کمال عقلانی به عنوان هدف در نظر گرفته میشود و اخلاق به عنوان ابزار؛ چنانچه انسانی که مراتب بالایی از کمال دارد، در اعمالش از افعال خدا تقلید میکند: واضح است که کسی که به کمال رسیده است تا حدی که در توانش هست، به ادراک خداوند متعال دست مییابد و روش زندگی کردن چنین شخصی بعد از اینکه او به این درک و فهم رسیده است، به واسطه همسانسازی و تقلید اعمال همیشه نگاهی نیکوکارانه و عادلانه خواهد بود (موسی بن میمون، بیتا: 3: 54، 737).