خلاصه ماشینی:
"]معظم اسرار الهی، دانستن تمثل و بینای تمثل بودن،چه ارتباطی با محبوبات دارد؟آن همه نقل قولهای مختلف و پراکنده-که من جزئی از آنها را آوردم-با این نکته که انسان میتواند چیزهای دیگر دنیایی را هم به شرط آنکه به تبع محبت اصلی یعنی عشق انسان به خدا باشد،دوست بدارد،آیا هیچ زمینهء مشترک معنایی دارند که بیهیچ دلیلی کنار هم قطار شدهاند؟ از این گذشته آیا عشق میانهای که عین القضاة به آن که میرسد میگوید: «دریغا نمییارم گفتن که بس مختصر 4 L فهم آمدهایم،اما ان شاء الله که شمهای به رمز گفته شود»،این است که: محبوبات دیگر را هم میتوان به تبع محبت خدا دوست داشت؟فهم کجای این مطلب دشوار است یا گفتنش خطر دارد که عین القضاة بگوید قادر به گفتنش نیست چون مختصر فهم آمدهایم و بعد هم اشاره کند که شمهای از آن را پوشیده خواهد گفت؟ نکتهء جالب این است که بعد از این همه نقل قولهای پراکنده و نامربوط با موضوع و نتیجه گیری برای رد نظر آقای پور جوادی-که البته نظر ایشان هم خالی از اشکال نیست اما به هر حال قابل تأملتر مینماید-تازه معلوم میشود که این سخن که نظر آقای پور جوادی درست نیست نیز از کتاب «عشق در ادب فارسی»به ایشان الهام شده است."