خلاصه ماشینی:
[ عر بعلی شر و ه ] قلبی به وســعت دریا رضا هدایت خرد چشم جانست چون بنگری تو بیچشم شادان جهان نسپری نخست آفرینش خرد را شناس نگهبان جانست و آن سهپاس سهپاس تو چشمست و گوش و زبان کزین سه رسد نیک و بد بیگمان زندهیاد عربعلی شروه مردی بود اهل دانش و فضل با پیکری کوچک و قلبی بهوسعت دریا.
استاد شروه مردم کوچه و بازار را بیشتر دوست میداشت و کمتر در محافل روشنفکری حضور داشت؛ این مرد سادهپوش هرگز به کسی فخر نمیفروخت و مردم را به دیده احترام نگاه میکرد و خود را تافته جدابافته نمیدانست و مهر باطل به هیچکس نزد و برای تمام پویندگان راه علم و دانش احترامی بهسزا قائل بود.
ترجمه آثار هنرمندان بزرگ جهان گامی مهم در شناساندن هنر به جامعه بود و در آگاهی اجتماع نقشی بهسزا ایفا کرد؛ زندهیاد هانیبال الخاص، که استاد شروه بود، میگفت "یکبار در قزوین نمایشگاه داشتیم.
استاد شروه در دوره چهارماهه بیماریاش هرگز دست از کار نکشید؛ ترجمه میکرد و شاهنامه میخواند.