خلاصه ماشینی:
درباره تصاویر میسراچ این جمله از دایرةالمعارف فوکال نیز نظرم را جلب کرد: "ادموند برک، فیلسوف قرن هجدهم، بهراحتی میتوانست تنها با تکیه بر عکسهای ریچارد میسراچ نظریهاش را درباره زیبایی و والایی منتشر کند.
دور از ذهن نیست اگر بگوییم: خاکستریهای رنگی میسراچ، تداعیگر حسی آمیخته با ملال و تنهایی هستند و در این تنهایی، فرصت برای تأمل بسیار است.
نگاهی بهدیگرغزلوارههای عکاس هرچند غزلوارههای "بیابان" معروفترین آثار این عکاس فعال هستند، نباید از یاد برد که همه بیش از بیست غزلواره او به این نوع بیاباننگاریها محدود نمیشوند؛ برای مثال، به عناوین دیگر غزلوارههایش دقت کنید: "عیاشان"، "نقاشیها و عکسها"، "ابرها"، "پیکرهای روحانی ـ آسمان شب"، ...
او میگوید: "[هرچند] ایده من این است که تصویری زیباییشناسانه از موضوعات وحشتناک ارائه دهم، [اما] از متون تاریخی نیز بهعنوان تصدیقی سیاسی یا شاعرانه بهره میگیرم؛ چون ارائه تصاویری زیبا از [مثلا] اجساد حیوانات، چندان هم برایم جذاب نیست"؛ برای مثال، او در ارائه عکسهایش مربوط به آزمایشهای اتمی، متون تاریخی دهه 50 را با عکسهایی که خودش در دهه 80 گرفته بود، جفت کرد و راهی را که امروز باید پیموده شود، روشن نمود.
چنانچه گفته شد در مجموعه "ابرها"، عنوان عکسها تنها نام مکان عکاسیشده هستند، به این صورت عکاس، یک بازی زبانی ـ تصویری ایجاد میکند و عکس را از یکتصویر نیمهانتزاعی صرفا زیبا، به بهانهای برای اندیشیدن مبدل مینماید.
این را در جملات احساسیاش درباره بیابان میتوان حس کرد: "آدم وقتی عاشق چیزی میشود، دیگر کار تمام است ...