خلاصه ماشینی:
اما گویا این رابطه، چه در بازار هنر خاورمیانه و چه در بازار هنر ایران، معکوس است؛ یعنی درست زمانی خریدوفروش آثار هنری در این منطقه رونق یافته که کمتریناحساس امنیت اقتصادی در آن است.
دلایلش را چگونه میتوان توضیح داد؟ نظری: اولا، توانایی خرید عمومی یا کشش بازار ربطی به توان مبادلاتی هنر ندارد؛ چون اقتصادی که در این بخش سرمایهگذاری کرده، بیرون از مرزهای ایران تعریف شده و فعالیت دارد؛ پس مناسبات داخلی خیلیروی آن تأثیر نمیگذارد.
چهقدر خریدوفروش را در حراجیهای معروف دوبی، یا حتی همین حراجی اخیر خودمان واقعی میبینید؟ آیا در این حراجیها خریدوفروش نمایشی یا اغراقشده وجود دارد؟ نظری: مگر میشود در مناسبات اقتصادی هیچپشتهماندازی و هنکیپنکی نباشد!
واقعا نمیتوان دید؟ مریدی: واقعیت این است که ارقام نمایشی در نگارخانههای ما وجود دارند؛ مثلا، برای کاری که قبلا فروخته شده رقم بالاتری میزنند.
چه اتفاقی میافتد که حتی او هم به نقاشیخط رومیآورد و آثاری با کیفیت بهمراتب پایینتر از خوشنویسیهایش بهوجود میآورد و با رقم بالا نیز همانها را میفروشد؟ آیا خریداران آثار او نمیتوانند کیفیت چنین آثاری را تشخیص دهند؟ نظری: این همان بازار مقطعی است.
درواقع، معیار فرهنگی بسیاری از این آثار هنری، که به این شکل خریدوفروش میشوند، اصلا مهم نیست؛ چون قرار است لابی هتلها و دیوار رستورانها را پرکنند و به عنوان شیء تزئینی مورد کاربرد دارند و البته میتواند این شیء قطعهای از مهمترین مجسمهساز ایران یا نقاش مصری باشد!
نظری: اما دلیل عمدهاش به نظرم این است که گالریدارها، خریداران آثار هنری را تولید میکنند.