چکیده:
وحی پیوند وثیق میان دو عالم زمینی و آسـمانی و ملکـی و ملکـوتی در هسـتی و انسان است و از استوارترین ریسمان عالم الوهی برای عروج انسان هبوط یافتـه اسـت ، بانک وحی طنین انداز شد تا آدمیـان را از وادی برهـوت « القریهـۀ الظـالم اهلهـا » بـه پیشگاه ملکوت و « دارالسلام » راهنما باشد از این رو در طول تاریخ بشـریت کـاروان محققان و متفکران پژوهش های در هویت و ماهیت آن انجام داده ودرهرتحقیق افق - های تازه ای از معرفت وشناخت کلام الهی را فـرا روی بشـریت گشـوده انـد .پـس از ارائه نظریه تجربه دینی و تجربه نبوی ، دین پژوهان نوین به تفسیر شـهودی و مکاشـفه عرفانی انبیاء و یا تلقی معنـای بـی صـورت از وحـی پرداختـه و وحـی را بـه گونـه ای شناخته اند که در تجربه نبوی تعبیـر مـیگـردد و پیـامبر بـا نیـروی خـلاق خیـال خـود متناسب با معنا و همرنگ با زبان و فرهنگ عصر خویش آن حقیقت بی صورت را بـه صورت کشیده و نقش مهمی را در ایجاد وحی در فرایند تکوینش ایفا نموده اسـت و نه صرفا قابل وحی بلکه در علل فـاعلی آن نیـز مـوثر بـوده اسـت . ایـن نوشـتار بـراین ادعاست که نزول معنا بدون صورت در عالم مثال وخیال امکان ندارد و فاعلیت پیامبر با قابلیت آن قابل جمع نیست ، این ادعا با براهین عقلی وشـواهد نقلـی وگـواه وحیـانی آمیخته شد و از نگاه دو فیلسوف بزرگ ( ملاصدرا و علامه ) نظریه تجربـه وحیـانی و نظریه کلام محمد(ص ) را در هویت و ماهیت وحی ناصواب دانسته است
خلاصه ماشینی:
آن گاه خود به تبيين چگونگي نزول فرشته ، ابلاغ وحي و دريافت آن بـه وسـيله پيـامبران صلي الله عليه و آله پرداخته است و مـي نويسـد :« انسـان تـا زمـاني کـه در ايـن دنيـا و محصور به قوانين مادي آن است ، و قوا و حواس باطني او از قـوه بـه فعليـت نرسـيده ، براي شنيدن و ديدن به وجود صوت مسموعي همچون اصـوات ، حـروف و کلمـات و نيز صورت بصري همچون الوان و اشکال نياز دارد؛ هر چند وجود صاحب صـورت و هويت خارجي آن به صورت عرضي و در مرحلـه دوم قابـل درک بـراي او اسـت .
فيض نخست از عالم امر به نفس مـي رسـد؛ آن گاه به قوه خيال منتقل مي شود و تمثل فرشته در اين مرحله تحقق مـي يابـد، و در مرحله سوم ، به صورت حسي مشاهده مي شود؛ آن گـاه روايـت حـارث بـن هشـام را ذکر مي کند که در آن ، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله از نزول مستقيم و بـا وسـاطت فرشته سخن گفته است (صدرالمتالهين شـيرازي، تفسـير القـرآن الکـريم ، ج ١، ١٣٧٩، ص ٣٠١-٣٠٠).