چکیده:
موضوع مورد بررسی «انتقاد مکتب تفکیک به کارکرد معرفت فلسفی در دین» است. هدف از این تحقیق، اثبات وجود کارکرد برای معارف عقل الهی انسان در دین است. دامنه تحقیق در حد گستره اشکالات عمده مکتب تفکیک به حوزه کارکرد معارف فلسفی در دین میباشد. در مقابل، بدینجهت که بیشترین اشکالات این گروه متوجه نظرات حکمت متعالیه میباشد، پاسخ انتقادات از دیدگاه ملاصدرا و طرفداران این مکتب فکری ارائه شده است. متن بحث نیز با تبیین دلایل مکتب تفکیک شروع میشود. از میان دلایل ایشان، شش دلیل عمده آورده شده است. در دلیل اول ادعا شده دین برای اموری آمده که فلسفه از جانب خود در آن امور نظر میدهد. در مقابل نظر فلاسفه در لزوم توجه به فهم فلسفی برخی از امور دینی آورده شده است. در دلیل دوم، مدعیاند میان توصیف حقایق توسط دین و فلسفه تضاد وجود دارد که با آوردن عبارات ملاصدرا چنین مسئلهای انکار شده است. در دلیل سوم، به نبود هیچگونه توجه در گفتار پیامبر به اقوال فلاسفه استناد شده که مخالفت با این دلیل با استناد به برخی روایات ضعیفالسند مورد خدشه قرار گرفته است. دلیل چهارم، لحن تند برخی روایات در نکوهش فلاسفه است که در مقابل به وجود همین تندی در برخی روایات دیگر نسبت به گروههای دیگری از علما از سوی فلاسفه بیان شده است. دلیل پنجم، ورود فلسفه را خیانت دستگاه حکومت عباسیان دانسته، در مقابل پاسخی که از فلاسفه در رد این دلیل آورده شده، عدم تضاد چنین نیّتی با جریان فکر فلسفی را مطرح میکند. دلیل ششم نیز وجود اقرارهایی از سوی فلاسفه در تایید تباین میان دین و فلسفه است که حمل چنین سخنانی به چنین نیّتی صحیح دانسته نشده است. در ادامه مطالب، تضارب آرا میان مکتب تفکیک و فلاسفه با معیار روایات موجود مورد بررسی قرار گرفته که نتیجه پیشنهاد راه سوم، حاصل آن بوده است
خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل، معتقدند دین، عقل بیرون و عقل، شرع درون است؛ ولی نکتهای که نباید از نظر دور داشت اینکه آنچه دین اسلام بر آن صحه گذاشته، عقل بشری تحت پرورش دین است؛ یعنی عقل بشری باید نخست تحت پرورش دین قرار گیرد، آنگاه که به بلوغ خود یا به تعبیر روایات به مقام «یعقل عنالله» رسید، به سطح خاصی از معارف دینی که لازم است دست یابد، دست مییابد، معارفی که در غیر این صورت قابل دستیابی نیست یعنی عقل انسان در اثر تربیت دین، زمینهای برایش فراهم میشود تا از جانب خداوند پرده از حقایق اصیل و عمیق آن برداشته شود، این حقایق کاملا با دین هماهنگاند.
مدعای فلاسفه و به خصوص حکمت متعالیه در ارائه تصویری از حقایق شرعی که دین برای توصیف آنها آمده، جای تأمل بسیار دارد؛ زیرا تأکید بر عقل لابشرط یکی از شروط اساسی تفکر فلسفی است و محدودیتهای چنین ابزاری تحلیلهای آن را از حقایق دینی کمفروغ مینماید و از اینجا تخم تفاوت میان توصیف ایشان و توصیف دین کاشته میشود؛ برای نمونه، جایی که شرع بر معاد جسمانی تأکید دارد، ایشان به معاد روحانی و مثالی اصرار میورزند، منظور بستهبودن راه تحلیل عقلی نیست، بلکه بهرهبردن از ابزار و روش مناسب در جهت فطرت الهی عقل انسان است تا تحلیلهای بشری هرچه بیشتر به حقیقت نزدیک شود."