چکیده:
توجه ملا صدرا به حکم فلسفی ابنسینا دربارۀ نحوۀ ادراک وحدت و کثرت و بهکارگیری اصولی همچون اصالت وجود، وحدت وجود، اشتداد وجود، مساوقت صفات کمالی و وجود سبب شده است که ملا صدرا در عرصۀ زیبایی به اصولی همچون اصالت زیبایی، وحدت زیبایی، و اشتداد زیبایی، اگرچه بدون نام بردن صریح از آنها، پایبند گردد. سنخشناسی ملا صدرا از انسانها و توجه به رابطۀ سنخیت میان علت و معلول این اجازه را به ما میدهد که از چهار سنخ هنرآفرینی سخن بگوییم و دیدگاه نانوشتۀ ملا صدرا را بازسازی کنیم. هنر واقعی صرفا هنر الهی است و در کنار آن هنرنماهای شهوی، غضبی، و شیطانی قرار دارد. در گرفتار آمدن انسان در هنرنماهای شهوی، غضبی، و شیطانی نقش اصلی بر عهدۀ وساوس شیطانی بهمنزلۀ عامل بیرونی، و قوۀ واهمه بهمنزلۀ عامل درونی است.
Because of using principles such as principality، unity، gradation of existence and concomitance between existence and unity، along with an exhaustive understanding of Ibn Sina''s philosophical principle about our knowledge of unity and multiplicity، Mulla Sadra believed new philosophical-aesthetical principles such as principality، unity and gradation of beauty، though he didn''t use these terms explicitly. We can reconstruct implicit Mulla Sadra''s theory on art by considering his view on typology of human beings، cognation of cause and effect، and the fact that creating art is a kind of causality. Therefore، we have four kinds of art: theocentric، passionate، indignational and satanic. The real art is the theocentric one and the other three are pseudo. Satanic whispering، as an exterior cause، and estimation faculty، as an interior one، play the main role in keeping human beings occupied with passionate، indignational and satanic pseudo arts.
خلاصه ماشینی:
"1 این نکته را باید تذکر داد که دربارۀ مسئلۀ زیبایی و هنر در اندیشۀ ملا صدرا به جز مقالهای که پیشتر از سوی همین قلم منتشر شده و در بخش منابع آمده است، دو اثر ارزشمند دیگر نیز وجود دارند.
با اصلی که ابنسینا در اختیار ملا صدرا نهاده بود خطور این مطلب به ذهن او بسیار طبیعی بود: درک ماهیات به عنوان امور کثیر با قوۀ تخیل که کثرتبین است حاصل میشود و درک معنای واحد وجود با قوۀ عقل که وحدتبین است ممکن میگردد.
آیا نمیتوان همانگونه که ماهیات کثیر هستند به کثرت وجودات قائل شد؟ در این صورت حرکت از ماهیت به وجود چه دردی را دوا میکند؟ از سوی دیگر، آیا نمیتوان به وحدت ماهیات قائل شد و درک این وحدت را بر عهدۀ عقل نهاد؟ ملا صدرا تأمل کرد و دریافت که چنین اموری امکان ندارد.
در چنین جایگاهی است که انسان وحدت را در شوبی از کثرت درک میکند و این همان چیزی است که برای ملا صدرا در مقام فهم وجود رخ داده است.
ملا صدرا معتقد است که آنچه متن واقع را پر کرده با تمام صفات کمالی عینیت دارد اما اینکه ما برای اشاره به آن از تعبیر وجود استفاده میکنیم و نه تعابیری مثل علم یا زیبایی به این مطلب باز میگردد که مفهوم وجود در میان سایر مفاهیم روشنتر است 1 و لذا استفاده از آن امکان ارتباط با افراد بیشتری را فراهم میآورد."