چکیده:
منظومه حماسی – تاریخی شهنشاه نامه، یکی از تاریخ های عمومی مغولان است. احمد تبریزی منظومه خود را در اواخر عصر حکومتی ایلخانان دوران مغول بر ایران سروده و به همین علت معمولا از نقد آشکار چنگیزخانیان و مغولان سر باز زده و حتی در ظاهر، تصویری مثبت از آن ها ارائه داده است؛ اما او در لایه ها ی درونی تاریخ سروده هایش، دلبستگی خود به ایران و ایرانیان را بروز داده است و کوشیده تا به شکلی پنهان و با به کارگیری هدفمند ابزارهای زبانی و بلاغی، تصویری نقادانه از چنگیزخانیان و مغولان به دست دهد و در مقابل، ایرانیان و برخی شخصیت های نمادین آن ها از جمله سلطان جلال الدین خوارزمشاه را با چهره ای مثبت و ستوده نشان دهد. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی و بررسی فنون مختلف زبانی و بلاغی از جمله چگونگی انتخاب واژگان، تشبیهات و استعاره ها، استناد به گفتمان های مسلط و مقبول مانند تشبیه به شخصیت های شاهنامه فردوسی، ارتباط دادن با مذهب، مدح و نکوهش از زبان دیگران و توصیف مبالغه آمیز و معنادار نبردها در دو جبهه مغولان و ایرانیان، مفاهیم و منظورهای نهفته در لایه های پنهان ابیات شهنشاه نامه و تعلق خاطر تبریزی به سرزمین و هویت ایرانی نشان داده شده است.
Shahanshāhnāma is one of the historical epic poems composed by Ahmad Tabrizi at the end of the Ilkhanids’ reign. At the time، the poet was not able to openly criticize the Mongols. At times، one may even think that he is praising them. On the contrary، in the hidden layers of his composition، the poet tries to show his criticism by using rhetorical and linguistic tools and praising Iran and Iranians، especially Sultan Jalal al-Din Kharazmshahi. The present paper tries to uncover these hidden layers of Shahanshāhnāma and reveal Tabrizi''s interest in Iran and Iranians. To this end، the critical discourse analysis approach is adopted. To further uncover the poet’s tilt، the study examines different rhetorical and linguistic techniques such as choice of diction، similes and metaphors، meaningful and exaggerated description of battles in the Iranian and Mongol fronts as well as references to dominant discourses like drawing analogies between the characters and those of the Shāhnāma.
خلاصه ماشینی:
"خان مغول در هنگام فرارسیدن مرگش به تولوی و اگتای فرمان می دهد تا بـرخلاف عهـدی کـه بـا شاه تنقوت دارند، پیمان را بشکنند و بـه او امـان ندهنـد و پیـر و جـوان و شـیرخواره را از دم تیـغ بگذرانند: ز دشــمن بــه ناکــامم آیــد بـــه دام بـه شمـشیر مـی کـش بـه شـبگیر و شـام نباشـــد از آن ســـان گروهـــی دگـــر بــــه یکبــــاره بــــی مهــــر پرکینــــه ور مگو کودک اسـت ایـن و آن شـیرخوار بکــش گرنــه ناگــه شــود مــور مــار (همان: ٦٨ ب) در جایی دیگر هم ، هرچند شاعر به ظاهر چنگیزخان را با سلیمان نبی مقایسه کرده، اما در واقع او را در نقطة مقابل شخصیت اسطورهای سلیمان قرار داده است : ز تیــــغ آنچــــه او دیــــد در داوری ســـــلیمان ندیـــــده ز انگـــــشتری نیــازرد او مــور و ایــن مــار کــشت بـــرون بـــرد از او بـــاز بـــسیار کـــشت (همان: ٥٢ ب) در شهنشاهنامه بارها به کشتار و خونریزی فرزندان چنگیزخان نیز اشاره شده است ؛ چنان که در یک جا اگتای به کشتارهای بیهودة خود و برادرش تولوی بدین گونه اعتراف می کند: جــوانی تنــاور بــه ســی ســال شــد بــه یــک دم ز تیــغ تــو پامــال شــد بــه هــرزه بــسا خــون کــه مــا ریختــیم چـــه گـــوییم فـــردا چـــرا ریختـــیم (همان: ٧١ ب) علاوه بر این تبریزی در بیشتر موارد به گونه ای کشتار، ویرانی و خونریزی سپاهیان مغـول را بـه تصویر کشیده است که چهرهای بسیار منفی و ناخوشایند از آنهـا در برابـر چـشمان خواننـده ترسـیم شود؛ به عنوان نمونه ، در شرح کشتار سپاه مغول به سرداری تولوی در خوارزم، تـصویری خـونبـار و زننده از کشتار بسیار آنها ارائه کرده است : براندند خونی کـه کـس دیـده نیـست بگــو دیــده بــشنو کــه بــشنیده نیــست روان گشت خون و ز سـر درگذشـت مبـــادا کـــسی را چنـــان سرگذشـــت ندیــده اســت گیتــی چنــان گیــرودار یکـــی پیـــر کـــشتی یکـــی شـــیرخوار (همان: ٦٣ ب) ٢- تصویر غیرخودی (ایرانیان) احمد تبریزی هر زمان که از ایرانیان و قـوم ایرانـی سـخن گفتـه ، از تعبیـرات و صـفات مثبـت استفاده کرده است و کمتر موردی به چشم می خورد که تصویری منفی از آنها ارائه کرده باشد."