چکیده:
برای ارائه ساخت روایی اسطوره مرگ و رستاخیز، با بهره گیری از دانش ساختارگرایی، داستان های متاثر از این اسطوره را تاحد یک پی رفت تقلیل داده ایم. پی رفت مرگ و رستاخیز، کوچک ترین ساخت روایی است که آن را از داستان های نشات گرفته از اسطوره مرگ و رستاخیز برگرفته ایم. این پی رفت چهارکارکردی شامل دل بستن ایزدبانوی عشق به قهرمان داستان (روساخت خدای باروری) است که چون با بی توجهی قهرمان همراه است، به مرگ تراژیک قهرمان می انجامد. این مرگ که در پایان با آیین رستاخیز قهرمان همراه است، نماد خزان گیاهی و باروری مجدد آن در اساطیر و حماسه های ملی جهان است که از ریشه ای بین النهرینی با قدمتی شش تا هفت هزارساله برخوردار است و در اساطیر و داستان های ملل گوناگون تجلی داشته است. کهنگی اسطوره مرگ و رستاخیز در سرزمین های آسیای غربی از یک سو و گستردگی پهنه داستانی این اسطوره در میان اقوام و ملل شرق و غرب از سوی دیگر، این پی رفت را به شکل کهن الگوی مرگ و رستاخیز جلوه گر ساخته است.
خلاصه ماشینی:
2ـ ساخت روایی اسطورة مرگ و رستاخیز آنگونه که از داستانهای متأثر از این ساختار برمیآید، از نظر رمزگان کنشی، پیرفت مرگ و رستاخیز در پنج کارکرد به ترتیب و توالی زیر خلاصه میشود که درکارکرد چهارم، یکی از دو کنش ذکرشده اتفاق می افتد: 1ـ عاشق هوسران (روساخت الهة عشق) به قهرمان داستان (روساخت ایزدباروری) دل میبندد.
(فریزر، 1386، 322-300) 3-3- پیرفت مرگ و رستاخیز در حماسهها و داستان های ایران گرچه باید تجسم اصیلتر الهة عشق و باروری را در سرزمین بینالنهرین و بویژه در وجود «ایشتر» جستجو کرد، این نقش در اساطیر ایرانی در شخصیت اردویسور آناهیتا بخوبی نمایان است (آموزگار، 1386، 24-23) که بزرگترین نمود حماسی آن در میان حماسههای ایران، در شاهنامة فردوسی قرار دارد.
با توجه به حجم نه جلدی شاهنامة فردوسی (در چاپ مسکو)، اختصاص یافتن یک جلد کامل به داستانی متأثر از این پیرفت، نشان دهندة میزان حضور پررنگ این پیرفت در شاهنامة فردوسی، حماسة ملی و بزرگ ایران است، گرچه در صورتی که ما داستان سیاوش را تنها یک داستان از مجموعه داستانهای سیصد و چهل و پنجگانة شاهنامه بدانیم با احتساب قصة بیژن و منیژه و به چاه(نماد مرگ) افتادن بیژن که با اندکی مسامحه آن نیز قصهای متأثر از این روایت اسطوره ای است پیرفت مرگ ورستاخیز تنها دو داستان یعنی میزان 57/0% از داستانهای شاهنامه را به خود اختصاص میدهد؛ اما گزاف نیست اگرچنان که گفته شد، حکمرانی واقعی این آیین اساطیری بر شاهنامه را بسی فراتر از این رقم بدانیم؛ بویژه که داستان های دیگری از این اثر همچنان در ژرف ساخت پیرو اسطورة مرگ و رستاخیز هستند؛ لکن مستقیما در این پی رفت روایی نمیگنجند.