خلاصه ماشینی:
"چون مغولان تیمور ملک را اسیر کرده به خدمت شاهزاده قدغن اغلان که نبیرهء چنگیزخان بود بردند،او را به هر طریق وادار میکردند که از گذشتهء خویش و مبارزه با لشکر مغول بر حاضران چیزی بگوید،اما تیمور ملک تسلیم نمیشد و از روی جسارت میگفت: مرادیده در جنگ دریا و کوه که با نامداران توران گروه چه کردم،ستاره گوای من است به مردی جهان،زیر پای من است اتفاقا در آن جمع مغولی بود که تیمور ملک در دشت بار چلیغ کنت،با تیر شکسته او را کور کرده بود و او را بازشناخت،این مغول از دشمن دیرینهء خود بسیار سخن میگفت،اما تیمور در جواب دادن بر حاضران گردن نمیداد؛علاوه بر این بر آنها تندی میکرد و آبرو و اعتبار شأن و حرمت آنان را که پیش پادشاهان واجب بود بجا نمیآورد.
چنانکه میدانیم در عهد خوارزمشاه حکام اکثر شهرهای مهم امپراطوری از قبیل ارگنج، سمرقند،بخارا،فرغانه و انزارجند،بارجلیغ کنت و غیر از آن،از خاندان خوارزمشاهیان بودند و طبیعی است که شهر خجند نمیتواند از این تدبیرهای شاه بیرون باشد،این شهر نیز مانند انزار و خجند و فرغانه اهمیت استراتژیکی داشت و سلطان،حتما این را در نظر داشت و همچنین از احتمال دور نیست که سلطان محمد خوارزمشاه در همان سالهایی که ولایات شمال و شرقی ماوراء النهر را ضبط نمود،تیمور ملک را حاکم شهر خند کرده باشد،البته پیوند تیمور ملک را با خوارزمشاهیان،هیچ کدام از نویسندگان و مورخین قدیم به طور مستقیم ذکر نکردهاند،و بهر حال نظر کسانی که او را تاجیک میدانند نمیتواند قابل قبول باشد."