خلاصه ماشینی:
"شک و یقین بندگان برای معبود سود و زیانی در برندارد(31)(همان،90)و او صمدی است که نه به ولادت نیازمند است و نه به فرزند محتاج(دیوان،603)؛(32)بغض و حقد و کینه و غضب و خشم به آن ترتیبی که ما تصور میکنیم،در وجود او راه ندارد(حدیقه،639)و خشم و خشنودی او نه از روی طبع است(همان، 82)و نه به معنای تغیر در وصف،(دیوان،349) بری از«رنج و گداز»است و منزه از«بیم و امید»و «خوردن و خفتن»(همان،603)؛قیامش ضد جلوس نیست(ص 309)و واحد بودن خالق متعال عدیی و شماری نیست(حدیقه،64)و اصولا وصف خالق به علم مخلوق درنمیآید(همان،81)؛کلام او«لفظ ونقش» ندارد و«آواز و شکل»نیز از آن دور است(ص 65) به عقیدهء سنایی،حق تعالی از«قدوم»و «اصبعین»و نظایر این اشارات که متناسب با عالم ماده و مخلوقات مادی است،منزه میباشد و لذا باید آیات و احادیثی را که دربردارندهء چنین مضامینی هستند،تأویل نمود،چنانکه مراد از «قدوم حق»،قهر و خطر اوست و مقصود از اصبعین،نفاذ حکم و قدر(ص 64) چنانکه ملاحظه میگردد،وی در بیان صفات پروردگار،کاملا به موضع عالمان شریعت نزدیک شده بگونهای که خوانندهء این اشعار برای لحظاتی دچار تردید میشود که آیا شاعر همان عارف عاشق و شیدایی است که در جایی دیگر کفر و دین را در راه معشوق ازلی یکسان میشمارد؟(دیوان،897) نتیجه دیگری که از بررسی افکار سنایی بدست میآید این است که در مقام قیاس،وی به صفات سلبیهء خداوند بسیار بیشتر پرداخته تا صفات ثبوتیه؛ یعنی بیش از آنکه در اندیشهء اثبات صفت باشد، درصدد سلب صفات است و این موضوع به احتمال زیاد ریشه در همان تمایل او به اصل تنزیه مطلق اشاعره دارد؛در تنزیه مطلق اشاعره،اصل بر سلب صفاتی است که به ذهن آدمی خطور میکند،نه اثبات آنها."