چکیده:
آسیا به رغم برخورداری از برخی مولفههای قدرت نظیر سرزمین، جمعیت و بازارهای وسیع، سهم اندکی در سیاست و اقتصاد جهانی دهههای گذشته داشته است.با این همه، امروزه قاره کهن از رهگذر توسعه اقتصادی تاریخی خود مجددا به مرکز تاریخ جهان بازگشته و به عنوان یک بازیگر جهانی از نقشی تعیین کننده در نظام بین الملل برخوردار شده است. همگرایی منطقهای روند و بعدی دیگر از سیاست آسیایی است که به ارتقاء جایگاه بین المللی این قاره مدد رسانده است. به همین سبب، یکی از پرسش های مهم مناظرههای بین المللی جاری این قاره به "امکان یا امتناع همگرایی قاره ای" درآسیا مربوط میشود.
نگارندگان در پاسخ به این پرسش به بازنگری روایت های مختلف منطقهگرایی درآسیا و چشم انداز قارهای این فرایند پرداختهاند. برمبنای یافتههای این مقاله، کشورهای آسیایی از منابع و انگیزههای کافی برای تمهید مقدمات همگرایی قارهای پایدار از رهگذر برقراری نسبت معنادار بین تجربههای منطقه گراییهای مختلف درآسیا برخوردار میباشند. به همین سبب، همگرایی آسیایی یک امکان برای آسیاییها در دورانی محسوب میشود که به "سده آسیایی" شهرت یافته است.
خلاصه ماشینی:
"نظر به این که همگرایی منطقهای نیز در مقام تجربه اقتصادی و سیاسی مناطق و حوزههای جغرافیایی مختلف آسیایی نقش شاخصی در ارتقای جایگاه بینالمللی این قاره ایفا نموده است،یکی از پرسشهای مهمی که در این رهگذر توجهبرانگیز شده است امکان یا امتناع منطقهگرایی در سطح قارهای در آسیاست.
به بیان دیگر،سوال اصلی این است که آیا آسیاییها از امکان شکلدهی به همگرایی قارهای و پیروی از آموزههای نظریههای همگرایی منطقهای برای نیل به وحدت،یکپارچگی و نوعی هویت آسیایی برخوردارند؟آیا مناطق جغرافیایی مختلف آسیایی میتوانند مکمل یکدیگر گشته و آسیاییها را از هویتی متمایز در قالب«وحدت در کثرت»در سده جاری برخوردار سازند؟ نگارندگان مقاله حاضر با تبدیل این پرسش به نقطه عزیمت بررسی امکان و امتناع شکلهی به همگرایی منطقهای در قاره آسیا به واکاوی سرشت و سرنوشت منطقهگرایی در آسیا پرداختهاند.
حضور مهمترین قدرتهای نوظهور در این حوزه، جابهجایی ژئوپلیتیک مرکز ثقل قدرت جهانی از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام و تبدیل قاره کهن به کانون قدرت اقتصادی نظام بینالملل سبب شده است تا توصیف سده بیست و یکم در قالب تعبیر«سده آسیایی»در ادبیات سیاست و اقتصاد بینالملل این دوران رواج گستردهای یابد (Shaw,Cooper and Antkiewicz,2007) .
به همین دلیل در مناظرههای نظری غالب در ادبیات همگرایی آسیایی این پرسشها مطرح میشوند که آیا آسیا باید از الگوی اتحادیه اروپایی پیروزی نموده و به انتقال حاکمیت ملی به نهادهای منطقهای بر اساس ارزشهای ایدئولوژیک بپردازد و یا الگوی منطقهگرایی آسیایی یعنی اجماعسازی تمدنی و آسیاییسازی را در پیش گیرد؟به نظر میرسد آسیا به موازات آن که میتواند از تجربه همگرایی منطقهای در اروپا و سایر مناطق جغرافیایی درسهای سودمندی فرا گیرد،اما با توجه به تمایزات بارز مناطق جغرافیایی مختلف جهان با یکدیگر،آسیا به الگوی همگرایی متناسب با واقعیتهای این قاره نیاز دارد."