چکیده:
مصدر همة ادیان توحیدی واحد است: این ریشة شباهت و همسانی بسیاری از مطالب طرحشده در کتابهای ادیان به شمار میرود. در زمینة نقل داستان حضرت یوسف در قرآن و تورات، با اینکه مشترکات فراوانی با یکدیگر دارند، اما در بیان قصه، تفاوتهای ماهوی و دقیقی نیز با هم دارند. از اینرو، این پژوهش با بررسی همهجانبة نقاط اختلاف آن دو را ارائه و نکتههای ابهام در تورات را به روشنی هویدا نموده است.در این مقاله، با مطالعة دقیق متن این دو کتاب آسمانی برای سنجش تطبیقی قصه حضرت یوسف با روش تحلیل محتوایی متون، برای اثبات حقانیت بیان زیبا و دلنشین قرآن کریم از کتابهای تفسیر فریقین استفاده گردیده است تا از تفسیر به رأی خودداری گردد. شاهکار قرآن کریم در بیان قصه اثبات صداقت، پاکی و تسلط بر نفس حضرت یوسف است که این نوع نگاه از تورات به دست نمیآید.
The origin of all monotheistic religions is the same. This sameness is the root of many similar and identical subjects discussed in their respective holy books، such as the story of Yusuf which has been narrated in the Holy Quran and Torah. However، these two sacred books have precise and natural differences in narrating the story، in spite of their many similarities. Therefore، the present paper elaborated on their differences in detail and clearly shows the ambiguities in Torah by conducting a comprehensive review.
Using content analysis method، the present paper have carefully studied the related texts of these two divine books in order to comparatively evaluate the story of Yusuf in them، and have used Sunni and Shiite commentary books to prove the rightfulness of Quran's beautiful and enjoyable explanations، so that it would prevent personal commentary. It should be said that proving Yusuf's truthfulness، purity، and dominance over his soul is the masterpiece of the Holy Quran، which does not exist in Torah.
خلاصه ماشینی:
"تنها قرآن کریم، گویای این است که چون یوسف خواب پادشاه را تعبیر کرد و راه رهایی از دشواریهای پیشرو را به او نشان داد، پذیرش مقام و منصب بزرگی را که به او پیشنهاد شد، در گرو این دانست که پادشاه مصر ماجرای یوسف و همسر عزیز را، که یوسف به گناه آن زندانی شده بود، دوباره بررسی و بازجویی کند تا بیگناهی و پاکدامنی یوسف بر پادشاه و درباریان و بلکه بر همگان اشکار شود: «و قال الملک ائتونی به فلما جاءه الرسول قال ارجع إلی ربک فسئله ما بال النسوة اللاتی قطعن أیدیهن إن ربی بکیدهن علیم» (یوسف: 50).
3. در مورد تعبیر شدن خواب یوسف، تنها در قرآن کریم آمده است که رؤیای پیشین یوسف، که خواب دیده بود خورشید و ماه و ستارگان او را سجده کردند، سرانجام در پایان ماجرا تعبیر میشود و با سجدۀ پدر، مادر و برادران صورت عینی و خارجی به خود میگیرد: «فلما دخلوا علی یوسف آوی إلیه أبویه و قال ادخلوا مصر إن شاء الله آمنین و رفع أبویه علی العرش و خروا له سجدا و قال یا أبت هذا تأویل رءیای من قبل قد جعلها ربی حقا» (یوسف: 99-100).
با نگاهی دقیق میتوان گفت: علیرغم اینکه این قصه پیش از قرآن در تورات آمده بود، اما روشن میشود که قصة قرآن به هیچروی تکرار داستان تورات نیست، بلکه یک بازخوانی موفق از آن است که با کلام وحی صورت تازه پذیرفته و با آنچه در تورات است، تفاوتهای مهم و اساسی پیدا کرده است؛ این تفاوتها هم در شکل ظاهری قصه و هم در محتوا و معنای درونی آن مشاهده و بررسی شد."