چکیده:
سنتگرایان، تعدد جوامع بشری با تمایزات بنیادین آن را یکی از عوامل کثرت ادیان در عالم میدانند، و بر این باورند که تمایزات میان انسانها، تمایزاتی واقعی و سودمند و دارای نقشی اساسی در ایجاد صورتهای گوناگون دین در زمین هستند. ایشان دین را معلول دو عامل عمده میدانند: عنصر حقیقت مطلق نامشروط و ناب، و حاشیهای از جوهر بشری که حقیقت مطلق به درون آن راه پیدا میکند. براساس این دو عامل، هر دینی، محصول تجلی مثال آن در میان جمعیت بشری و یا حاصل اتصال عنصر حقیقت مطلق با جامعة انسانی است. ازآنجاییکه مثالهای ادیان ناهمگون هستند، و جمعیت انسانیای که آن دین برای آنها مقدر شده، از حیث زبان، ظرفیتها، گرایشها و نیازهای روحی و روانی متفاوتاند، این امر سبب شده تا صورتهای متعدد و متکثری از دین، که هریک بر جنبهای خاص از جوانب حقیقت مطلق تأکید میورزند، و صورتی خاص از واقعیت را متجلی میسازند، پدیدار گردد. این دیدگاه، اشکالات متعددی دارد که به بررسی آنها میپردازیم.
Traditionalists consider the variety of human societies with fundamental differences among them as one of the factors of plurality of religions in the world and believe that the differences among people are real، useful and have a basic role in the development of different forms of religion of the earth. They consider that religion is ascribed to two main factors: first; element of absolute، unconditioned and pure truth، and second; a margin of human essence، into which absolute truth penetrates. Given these two factors، every religion is the outcomes of the manifestation of its own image in the human society or the outcome of the connection of the element of absolute truth with human society. Since the images of religions are heterogeneous and the human societies for which religion is predestined are different in terms of language، capacities، attitudes and intellectul and spiritual needs، there have various forms of religion each of which emphasizes a particular aspect of the absolute truth and manifests a particular form of reality. This view suffers from many shortcomings this paper seeks to expound.
خلاصه ماشینی:
"آیة شریفه «و ما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه»(ابراهیم: 4) دلالتی بر دیدگاه سنتگرایان در نقش داشتن جمعیتهای انسانی در پیدایش صورت زمینی دین ندارد؛ زیرا اولا، آیه بهدنبال بیان این مطلب است که انبیاء( به سوی هر قومی که مبعوث میگشتند، با همان زبان و لغت عادی و عامیانه و محاورهای آن قوم با آنها سخن میگفتند و مسئله ارسال رسل و دعوت دینی، بر اساس معجزه و امور غیرعادی یا از طریق یک اثر مرموز و ناشناخته در قلوب پیروان انبیاء( صورت نمیگرفته است، بلکه انبیاء( مأمور بودهاند تا با همان زبان معمولی و رایجی که پیروانشان در میان خود گفتوگو میکنند، به تبیین و روشنگری و تعلیم و تربیت آنها بپردازند و مقاصد وحی را به ایشان بفهمانند؛ چراکه مقصود از ارسال رسول تبلیغ است.
در پاسخ باید گفت: تعریف سنتگرایان از دین و سنت، صرفا همین معارف و حقایق و علومی که از طریق وحی بر پیامبران( نازل میشود نیست، بلکه یا (طبق معنای عام) عبارت است از مجموعة این حقایق، و همچنین جریان و سریان آن در میان انسانها و بهکارگیری این حقایق و پیامدهای آن در شئون زندگی انسان (نصر، 1380، ص135 و شووان، 1362)، و یا معنای خاصتری که گاهی در آثار ایشان به چشم میخورد و براساس آن، «دین» و «سنت» دیگر بر خود «حقایق و اصول» اطلاق نمیشوند، بلکه تنها شامل «بهکارگیری، و نتایج و پیامدهای اصول و حقایق الاهی» میشود (نصر، 1380، ص135)؛ یعنی پس از تجلی یافتن حقایق و اصول الاهی در جمعیت انسانی، که سبب پدید آمدن دین میشود، جامعه انسانی آنها را بهکار میگیرد."