چکیده:
اگر در میان منابع دینی به دنبال کشف نظام ارزشهای اخلاقی بوده و بخواهیم مراتب خوب و بد را به دست آوریم؛ یعنی خوب را از خوبتر و بد را از بدتر تمیز دهیم، لاجرم به سراغ مفاهیمی از قبیل افعل تفضیل خواهیم رفت. در نگاه نخست انتظار داریم که این مفهوم تنها دارای یک مصداق باشد، اما برخلاف انتظار اولیه، در آیات و روایات، مصادیق مختلف و متنوعی برای آن بیان شده است!مفسران در تفسیر این آیات و جمع میان ادله چند پیشنهاد ارائه کردهاند: نسخ دلیل متقدم، نفی تکثر بدوی موضوع، اثبات تکثر موضوع بدون ادعای تساوی، اثبات تکثر موضوع و ادعای تساوی آنها، محدود گرفتن دایره تفاضل (نفی تفضیل مطلق و نسبیت تفضیل)، نفی مطلق تفضیل و حمل بر مبالغه.در این نوشتار به بررسی این احتمالات پرداخته و با استقرای موارد استعمال این صیغه، به این نتیجه میرسیم که اصالةالعموم یا اصالةالاطلاق در صیغة تفضیل جاری نمیشود، بلکه درباره این صیغه، اصالةالتقیید حاکم است؛ مگر دلیلی بر نفی آن داشته باشیم. این پژوهش در پی یافتن نظام اخلاقی قرآن است. تبیینهای مختلف از اصول اخلاق یونانی و نظام اخلاقی قرآن از منظر برخی قرآنپژوهان مسلمان، بخشهای درآمدی این نوشتار را سامان داده است. بخش اصلی این پژوهه، جستوجوی دلیل برای اثبات ادعای نگارنده است مبنی بر اینکه نظام معرفتی قرآن بر توحید، و نظام اخلاقی قرآن بر بنیاد تقوا بنا شده و فراخنای مفهومی تقوا و در نقطه مقابل آن فجور، تمامی فضایل و رذایل اخلاقی را پوشش میدهد.
If we intend to discover the ethical values system from among the religious sources and wish to achieve the degrees of good and evil، i.e.، to distinguish good from better and bad from worse; therefore، we would turn to such concepts as comparative and superlative adjective. At first glance، we expect this concept to have only one instance، but contrary to the initial expectation، different and various instances have been stated for it in the verses and traditions!
The exegetes have proposed several suggestions in interpretation of these verses and the reconciliation between the proofs: abrogation of the prior proof، negation of the initial diversity of subject، affirmation of the diversity of subject without claiming equality، affirmation of the diversity of subject and claiming their equality، restricting the circle of preference (tafḍil) (negation of absolute preference and relativity of preference)، absolute negation of preference، and predication on exaggeration.
In this writing، we examined these probabilities and by induction of the applications of this mode we made the conclusion that the principle of generality and absolutism are not executed in the comparative mode; rather، concerning this mode، the principality of delimitation applies، unless there is proof for its negation.
خلاصه ماشینی:
"در نگاه نخست انتظار داریم که این مفهوم تنها دارای یک مصداق باشد، اما برخلاف انتظار اولیه، در آیات و روایات، مصادیق مختلف و متنوعی برای آن بیان شده است!مفسران در تفسیر این آیات و جمع میان ادله چند پیشنهاد ارائه کردهاند: نسخ دلیل متقدم، نفی تکثر بدوی موضوع، اثبات تکثر موضوع بدون ادعای تساوی، اثبات تکثر موضوع و ادعای تساوی آنها، محدود گرفتن دایره تفاضل (نفی تفضیل مطلق و نسبیت تفضیل)، نفی مطلق تفضیل و حمل بر مبالغه.
بنابراین جمع ادله چنین خواهد بود: «و من أظلم ممن افتری علی الله کذبا أو کذب بآیاته أو منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها أو ذکر بآیات ربه فأعرض عنها و نسی ما قدمت یداه أو کتم شهادة عنده من الله؟» اما اینکه از این چهار نفر کدام ستمکارتر است و چه نسبتی میان آنها وجود دارد، در آیات قرآن معلوم نشده و نیاز به ادله دیگر دارد.
. فرض کنید کسی برای حل این مشکل، کلمة «خیر» یا «خیار» را در این روایات صیغة تفضیل نداند ـ احتمالی که دربارة آیات قرآنی نیز داده شده بود ـ و به صورت صفت مشبهه «خوب» یا «خوبها» ترجمه کند، در این صورت از توجیه موارد بالا نجات یافته است؛ اما برای سایر کلیدواژهها مانند «افضل الناس»، «اسعد الناس»، «احب الناس الی الله»، «اقرب الناس من الله» چه توجیهی میتراشد؟ اگر با این واژهها جستوجو را ادامه دهیم، پاسخهای بسیار بیشتری خواهیم یافت: کسی که عاشق عبادت باشد و با تمام وجود به آن بپردازد و به کم و زیاد دنیا توجه نکند<EndNote No="77" Text=" أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها و أحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لایبالی علی ما أصبح من الدنیا علی عسرام علی یسر."