خلاصة:
وقتی دین پیراسته از شائبه، در زندگی بشری به منصه ظهور می رسد که مبتنی بر اجتهاد حقیقی باشد. نقش ویژه فقه در این میان، به عنوان دانشی که به دست آوردن احکام عملی یا تکالیف دینی مسلمانان را عهده دار است، ایجاب می کند که در علوم مقدماتی و آلی آن همچون علم اصول، مبانی دقیق و جامعی، اتخاذ گردد. تردیدی نیست که اصولیین میراثی گران بها را در اختیار اعصار بعد خود گذارده اند. تلاش برای فهم این میراث در مرحله اول و افزودن بر غنای این میراث با اجتهاد مستمر، بخشی از وظیفه رهروان مسیر استنباط احکام است. از رهگذر توجه مجتهد در مسیر استنباط احکام به مناشی، تطور و نیز کشف رابطه نظریات اصولی هر دوره یا دوره های مختلف است که غرض مجتهد در تتبع وکشف مبانی صحیح، سهولت می یابد. از این رو آشنایی با شکل گیری و سیر تحول و تکامل علم اصول فقه اهمیت پیدا می کند. نقش ویژه شناخت مدارس و دوره های مختلف اصولی در تسهیل کشف نظریه صحیح اصولی و اتخاذ مبانی اجتهادی، ما را بر آن داشت تا به روش توصیفی و ابزار گردآوری اطلاعات به صورت منابع کتابخانه ای که در مکتوبی مستقل و مختصر، گذری بر سیر تطور مدارس مختلف اصولی از ابتدا تا کنون داشته باشیم.
When religion is cleansed from falsehood, it appears in human life which is based on true ijtihad. The special role of jurisprudence in this regard, as a knowledge that is responsible for obtaining practical rules or religious duties of Muslims, requires that in its basic and organic sciences, such as the science of principles, precise and comprehensive principles be adopted. There is no doubt that the fundamentalists have passed on valuable heritage to their later ages. Trying to understand this heritage in the first stage and adding to the richness of this heritage through continuous ijtihad is part of the duty of those who follow the path of inferring rulings. Through the attention of the Mujtahid in the way of inferring the rulings to the meaning, evolution and also discovering the relationship between the principled theories of each period or different periods, the Mujtahid's purpose in following and discovering the correct principles is facilitated. Therefore, familiarity with the formation and evolution of the science of the principles of jurisprudence is important. The special role of recognizing schools and different principled courses in facilitating the discovery of the correct principled theory and the adoption of ijtihad principles, led us to use the descriptive method and data collection tools in the form of library resources in an independent and concise letter. Have different principles from the beginning until now.
ملخص الجهاز:
شيخ طوسي (د ٤٦٠ ق ) با تـأليف دو کتـاب العمـل بخبـر الواحـد و بيـان ، و کتاب عده الاصول ، که يک دوره اصول فقه است ، مکتوبات اصولي مدرسه بغـداد را ادامـه مي دهد.
(طوسي، ١٤١٧ ق / ٢، ٣) ٣- مدرسه حله (قرن ششم تا قرن هشتم ) هر چند نيمه دوم قرن پنجم و قرن ششم را دوران حاکميت آراء اصولي شيخ طوسي بر اصول فقـه شيعه دانسته اند؛ (صدر، ١٤٢١ ق ، ٩٨-٩٢) ولي نقاداني همچون سديد الدين حـمصي پديد آمدنـد که در نهايت ، تأسيس مدرسه حله را به دنبال داشت .
هر چند که اکنون اثري از کتاب المصادر فـي اصول الفـقه حمصي که در آن آراء شيخ طوسي را نقد کرده اسـت ، (آقـا بـزرگ تهرانـي، ١٤٠٣ ق ، ١٥٢) باقي نيست ، اما نقش ويژه وي در تربيت شاگرداني با رويکرد انتقادي سبب شـد کـه ورام بـن ابي فراس حلي ، مدرسه حله را تأسيس نمايد.
هر چند از شهيد اول ، کتاب مستقلي در اصول فقه در دست نيست ، ولي آراء و انديشه هاي اصولي وي از کتب فقهي اش قابل استخراج است .
همچنين ايشان دو دوره خارج اصول را تدريس کرد که مطالـب دوره اول در کتاب فوائد الاصول به تقرير محمد علي کـاظمي خراسـاني و مطالـب دوره دوم در کتـاب اجـود التقريرات به تقرير سيد ابوالقاسم خويي، مـنعکس شـده اسـت .
هر چنـد نيمـه دوم قـرن پـنجم و قـرن ششـم را دوران حاکميت آراء اصولي شيخ طوسي بر اصول فقه شيعه دانسته اند، ولي نقاداني نيـز پديـد آمدنـد کـه زمينه را براي تاسيس مدرسه حله فراهم نمودند.