چکیده:
کانون روایت، منظری است که نویسنده یا راوی برای نگریستن به داستان خود انتخاب میکند. تحلیل و بررسی کانون روایت و شگردهای روایی در کشف ساختار منسجم و دقیقی از روایت در آثار داستانی حائز اهمیت شایانی است. یکی از شگردهای روایی که از رهگذر آن می توان به میزان توانایی یک داستان پرداز در شکل دهی به ساختار روایی اثرش پی برد، نظریه کانون روایت ژرار ژنت است. او برای بررسی کانون روایت دو مقوله وجه و لحن را معرفی می کند. در این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، شگردهای روایی در حکایتهای اسرارالتوحید بر اساس نظریه کانون روایت ژنت مورد بررسی قرار میگیرد. هدف از این پژوهش شناسایی میزان موفقیت محمدبن منور در بهره گیری از کانون روایی برای انتقال اندیشه های عرفانی، جذابیت و واقع نمایی حکایت برای مخاطب و نمایان ساختن عظمت و کرامت های جد خود ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است.
Focus of narration is the perspective on which the author or narrator looks at his story. Analysis of “Focus of Narration” and narrative techniques get an important role to discover consistent and accurate narrative structure in fiction. The Gerard Genette¢s theory of “Narrative focus” is one of the techniques through which one can understand the ability of an author to form and shape his work’s structure. To analyze the focus of narration، he introduces two issues of Mode and Intonation. In present article، using an analytic - descriptive method، the narrative techniques of Asrar al-Towhid would be studied on the basis of Gerard Genette¢s theory. The aim of this study is to distinguish the success of Muhammad Munawwar to utilize the focus of narration to convey his mystical thoughts، attractiveness and realism of his story to the readers and to show the greatness and dignity of his grandfather، Abu saeed Abu al-Khayr، in Asrar al-Towhid.
خلاصه ماشینی:
هدف از این پژوهش شناسایی میزان موفقیت محمدبن منور در بهره گیری از کانون روایی برای انتقال اندیشه های عرفانی، جذابیت و واقع نمایی حکایت برای مخاطب و نمایان ساختن عظمت و کرامت های جد خود ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است .
در این شیوه ، راوی به عنوان یکی از شخصیت های داستان ، روایت را از زاویۀ دید اول شخص یا دوم شخص بیان میکند.
محمدبن منور در حکایت های اسرارالتوحید زمانی که برای منبع روایت خود راوی دیگر را معرفی میکند و از زبان او حکایت را تعریف میکند، از این زاویه دید بهره میگیرد: «خواجه عبدالکریم ، خادم خاص شیخ ما بود.
» (بینیاز، ١٣٨٧: ٨٦) راوی در زاویۀ دید دوم شخص در اسرارالتوحید همان نویسنده است که با لحن خطابی، مخاطب روایت را مورد خطاب قرار میدهد و در اغلب حکایت ها، احساس نزدیکی خود را به شخصیت اصلی داستان با اصطلاح «شیخ ما» بیان میکند: «بدانک پدر شیخ ما ابوسعید، ابوالخیر بوده است و او را در میهنه بابوالخیر گفتندی و او عطار بوده است و مردی با ورع و دیانت و از شریعت و طریقت با آگاهی و پیوسته نشست او با اصحاب صفه و اهل طریقت بوده است ...