خلاصه ماشینی:
"به یک اعتبار میتوان حماسهء ملی ایران را به دو دورهء مجزا تقسیم نمود،در عین حال که این دو دوره در ژرف ساخت به یکدیگر پیوند خوردهاند؛ یکی دورهای که هنوز طبقات اجتماعی شکل نگرفته و از آن میان،شاهی و پهلوانی-به عنوان دو رکن عمده حماسه ملی،بخصوص در دورهء اساطیری و پهلوانی-در وجود یک شخص جمع آمده و دیگر دورهای که در آن حوزه وجودی و کارکردی شاه و پهلوان از یکدیگر جدا گشته و هر کدام از این دو در طبقه خاص خود،ایفای نقش میکنند؛بحث محوری این مقاله،«بررسی روابط شاهان و پهلوانان»در دورهء مذکور است.
بدین ترتیب به نوعی در مقابل پادشاه ظالم ایستادند و در عین حال نیز از حقوق توده مردم دفاع کردند و از آنجا که رسالت جناح پهلوانان در دستگاه حکومتی به همین دو اصل خلاصه میشود،آنها را باید از اولین نشانههای ظهور و بروز الگوی شخصیتی پهلوان-مستقل از شاه-بحساب آورد؛بخصوص که برخلاف مورد پیشین،الگوی مذکور شکل مشخصتری به خود گرفته است.
این الگوی رفتاری مربوط به زمانی است که شاه در امر حکومت و فرمانروایی بر ایران دو اصل مهم خردمندی و عزت ایران و ایرانی را معیار تمام حرکات و سکناتش قرار میدهد و در عین حال که بر عالیترین منصب کشور تکیه زده،متوجه این نکته نیز هست که وظایف و اختیارات معینی دارد و باید به آنها عمل کند و در مقابل پهلوانان هم مهمترین وظیفه خود را حفظ تاج و تخت پادشاه میدانند و هر دو در کنار یکدیگر،سکان رهبری جامعه را بدست گرفته و ایران را به سمت مدنیتی قابل قبول سوق میدهند."