خلاصه ماشینی:
"لیبرالیسم مدعی است که غیر ایدئولوژیک و ضد ایدئولوژیک است و حتی در اواخر دهههای 1950 و 1960 ادعا میکرد که سیاستهای مبتنی بر ایدئولوژی دیگر مرده است و *تعریف دکتر سروش از ایدئولوژی دینی،ضمن آنکه در کل بر قرائت خاصی تأکید دارد، آن قدر توانایی ندارد تا سایر تعابیر را از تعریف و ویژگیهای خود خارج سازد و این تا حدی هم میتواند به اجتناب ناپذیر بودن ایدئولوژی برگردد و هم به عدم تفکیک ایدئولوژی به مثابه نظامی اعتقادی از جنبشهای سیاسی و قیدهای عاطفی لازمه آن.
ایمان و اعتقادی است که وجودمان را در راه آن فدا میکنیم،ارزشی را میآفریند و قداستی را که بر هستی ما حکومت مییابد،و در این صورت چگونه میتوان آن را بر اساس تغییرات و تحولاتی که در شرایط اجتماعی و روابط طبقاتی و اوضاع سیاسی پیش میآید، کنار زد،عوض کرد یا تغییر داد(38) بنابراین مشاهده میشود که ریشه ایدئولوژی در آرمانها و ارزشهای ثابت انسانی است و مذهب به مثابه ایدئولوژی نیز عقیدهای است که آگاهانه و بر اساس نیازها و ناهنجاریهای موجود و عینی انتخاب میشود.
در مورد صفت گزینشی بودن ایدئولوژی نیز باید به این نکته اشاره کرد که شریعتی به هیچ وجه در اصل دین دست به گزینش نمیزند و بر خلاف دکتر سروش که مقولات دینی را به تأسیسی و استقراری تفکیک میکند،ایشان دین را به گونهای مثال زدنی یکپارچه میبیند و اگر گزینشی صورت گرفته است در اصل دین نبوده،بلکه در واقعیت تاریخی آن بوده است که الزاما آن را مساوی با اصل دین نمیپندارد."