چکیده:
شخصیتبخشی یکی از مهمترین صورتهای خیال است که به شکلهای مختلف در شعر میآید و
معمولا با صنایعی همچون ایهام یا استخدام و حسن تعلیل همراه است. شخصیتبخشی به
مثابة نوعی تشبیه یا استعاره دارای دو رکن است؛ یکی شخص و دیگری شیء. هرگاه ویژگی
یا فعلی انسانی را به شیء نسبت دهیم یا به بیان دیگر در شیء فرافکنیم، حاصل کار
شخصیتبخشی خواهد بود. این نوع تصویرپردازی یکی از مهمترین وجوه زیبایی در شعر
حافظ است. حافظ به شکلهای مختلف به اشیاء شخصیت انسانی بخشیده و در این کار توفیق
کمنظیری داشته است. مهمترین ابزارهای حافظ در شخصیتبخشی به اشیاء، تشبیه،
استعاره و ایهامی است که در وجه شبه یا جامع استعاره یا استعارة تخییلیهای که
لازمة استعارة مکنیه است وجود دارد.
Personification is one of the most important figures of speech that
is manifested in poetry in several forms. Personification usually
accompanies figures of speech such as ambiguity, pun, simile etc.
Personification as a kind of metaphor or simile has got two bases;
‘person’ and 'thing', i.e. inanimate object. Whenever we attribute a
human attribute or activity to or project a spiritual state and human
activity into inanimate objects, the result is personification.
Personification is one of the most important dimensions of beauty
in Hafiz’s poetry. Hafiz personified in different ways and in
numerous forms and, in fact, his skill in doing so was excellent.
The most important devices in Hafiz's personification include
simile, metaphor, and ambiguity that occurs in the ground of
metaphor
خلاصه ماشینی:
"مثالهای دیگر: 4- زبان ناطقه در وصف شوق نالان است چه جای کلک بریدهزبان بیهدهگوست (ص41) *** 5- نرگس طلبد شیوة چشم تو زهی چشم مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست (ص48) *** 6- افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع شکر خدا که سر دلـش در زبـان گــرفت (ص60) *** 7- میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت (ص61) 8- نشان یار سفر کرده از که پــرسـم بـاز که هر چه گفت برید صبا پریشـان گـفـت (ص61) *** 9- مگر که لاله بدانست بیوفـایـی دهــر که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد (ص70) 10- خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن بند قبای غنچة گل میگشاد باد (ص70) *** 11- ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم تو سیاه کمبها بین که چه در دماغ دارد (ص79) *** 12- نرگس همه شیوههای مستی از چشم خوشت به وام دارد (ص80) *** 13- گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان کان شوخ سر بریده بند زبان ندارد (ص86) ج) شیوة سوم: این است که از طریق اسناد مجازی صفتی برای شیء میآورد که ایهام دارد.
همانطورکه در شواهد شعری حافظ دیدیم، ایهام یا استخدام و حسن تعلیل جزء لازم شخصیتبخشی است، ولی هم ایهام و هم حسن تعلیل زمانی آشکار میشود که برای هر دو رکن شخصیتبخشی یعنی شخص و شیء ارزش برابری قائل شویم و این زمانی ممکن است که معنی شعر را به یک معنی واحد تقلیل ندهیم."