چکیده:
در آیه ٨١ سوره زخرف چنین می خوانیم که «قل ان کـان للـرّحمن ولـد فانـا اوّل العابدین : اگر خدا فرزند داشت ، من نخستین عابدم ». بیشتر مفسران بر ایـن باورنـد که این آیه حاوی استدلالی است که می توان آن را در قالب یک قیاس استثنایی بیان نمود. اما علی رغم پیشنهادهای مختلف در خصوص صورت این استدلال در قالب این قیاس ، تقریبا هیچ یک از صوری سازی های مزبور تصویر کاملی از مفاد آیه بـه دست نداده ، صدق و اعتبار را تامین نمی کنند. دشواری این آیـه و کثـرت و تنـوع تفاسیر ذیل آن ، بی شک ، در ارتباطی مستقیم و محوری با واژه «اوّل » در آیه مزبـور قرار دارد. در این تحقیق ، پس از نقد و بررسی هر یک از تفاسیر مزبور، قالب قیاس اولویت یا طریق اولایی پیشنهاد شده ، ادعا می گردد که این شـکل از اسـتدلال ، بـه جهت بهره مندی از یک حدّ اضافه ، می تواند بـه خـوبی مفـاد آیـه را بـه نمـایش بگذارد.
خلاصه ماشینی:
بنـابراین ، بـه طور خلاصه ، می توان چنین گفت که در این آیه به فرض وجود یک استدلال استثنایی ، قرار است یا از وضع بخش نخست شرطیه مزبور (= فرزند داشتن خدا) به عنوان مقدمه استفاده شود تا بخش دوم (= نخستین عابد بودن پیامبر)، به عنوان نتیجه ، به اثبات برسد و یا از نفی بخش دوم به نفی بخش اول برسیم .
از سوی دیگر، اگر «اول العابدین » را «نخستین عبـادت کننـده فرزنـد خـدا (بـه جهـت زمانی )» معنا نماییم و استدلال زیر را سر و سامان دهیم که «اگر خدا فرزندی داشـته باشـد، پیامبر (به جهت زمانی ) نخستین عبادت کننده فرزند اوست ؛ پیامبر نخستین عبـادت کننـده فرزند خدا نیست ؛ پس خدا فرزندی ندارد»، در پاسخ به پرسش از علت صحت مقدمه دوم ، یعنی گزاره «پیامبر (به جهت زمانی ) نخستین عبادت کننده فرزند خدا نیسـت » در خـواهیم ماند و مغالطه نهفته در استدلال دامن گیرمان خواهد شد، زیرا پاسـخی بـرای ایـن پرسـش نداریم ، جز آن که بگوییم «چون خدا فرزندی ندارد (پیامبر نخستین عبادت کننده فرزنـد او نیست )» و این همان نتیجه ای است که قرار بود از طریق همین گزاره به آن دست یابیم .