خلاصه ماشینی:
"ترانههای خونسار همانگونه که ساختمانها و نقاشیهای قدیمه و آثار و ابزار باستانی سرمایهء ملل و سرمشق هنرمندان است گنجینهء زبانهای محلی نیز که نمودار طرز فکر و نگهدارنهءواژههای متروکه و حاوی تعبیرات و اصطلاحات پیشینیان است،بهترین سرمایهء زبان و ادبیات بشمار میرود.
شاعر با ذوق خونسار یوسف بخشی بزبان محلی خونساری ترانههائی شیرین و نمکین دارد که از آن بچاپ رسیده و با استقبال بینظیری مواجه شده است.
فضل الله زهرائی-خونسار 1-در پید ادوزان همژ هر کا تو ورته پابپا، 2-وختی گه اچه یا بیا وقتی گه اشه وا به وا.
9-پاچین نو نوار تو پر ز ملیله رک به رک، 10-انگله قوای من پاره و پوره تا به تا.
3-خون از دو چشمم میچکد کاسه بکاسه لب بلب، 4-گریه و خون خوراکم است هفته بهفته ماه بماه.
9-پاچین نو نوار تو پر زملیله رگ برگ، 10-آستین قبای من پاره و پوره تابتا2، 11-بدون تو چراغ لب طاقچهءمن روشن نشده شب بشب3، 12-تا دنبال بختم میرود دل بزلف تو لابلا."