چکیده:
این نوشتار به بررسی ماهیت وحی می پردازد. نویسنده در آغاز به تفاوت دیدگاه اسلام و مسیحیت راجع به وحی اشاره می کند و بر این باور است که وحی در اسلام به معنای القای حقایق از سوی خدا به انسان است اما در مسیحیت علاوه بر این به مفهوم تجلی خدا در عیسی نیز آمده است که از نگاه مسیحیان شکل کامل تر وحی همین قسم دوم است. آنگاه به پیشینه دیدگاه تجربه دینی راجع به وحی اشاره و با بیان ویژگی های این دیدگاه، به عوامل پیدایش آن در غرب می پردازد. نویسنده در این راستا از سه عامل نام می برد:
1- شکست الهیات عقلی
2- تعارض علم و دین
3- نقادی کتاب مقدس
در ادامه، پیشینه نظریه تجربه دینی در میان مسلمانان مورد بحث قرار می گیرد و اقبال لاهوری به عنوان نخستین شخصیتی که این نظریه را مطرح کرده است معرفی می شود. در پایان دیدگاه تجربه دینی مورد نقادی قرار گرفته پیامدهای ناگوار آن در ساحت دین شناسی بررسی می شود.
This writing deals with the nature of revelation. At first, the writer touches upon the differences of Islamic and Christian viewpoints on revelation. He believes that in Islam, revelation is the inspiration of facts to man by God, but in Christianity, besides this, it is also regarded as the manifestation of God in Jesus, which according to the Christians this latter is the more complete form of revelation. Then, he points out the background of the religious experience outlook concerning the revelation and with an explanation of this outlook, he goes on to deal with the factors involved in its appearance in the West. Accordingly, he names three factors: 1. failure of the rational theology, 2. conflict of science and religion, and 3. criticism of the Holy Scripture. Further on, the writer discusses the history of religious experience theory among the Muslims, introducing Iqbal Lahori as the first eminent figure who has come up with this theory. In the end, the religious experience outlook is critically reviewed and its grievous outcomes in religious studies are touched upon.
خلاصه ماشینی:
"درآمد پدیده «وحی» در ادیان ابراهیمی از اهمیت و جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده و از بنیادیترین مباحث دینی به شمار میرود؛ به گونهای که با حذف یا تفسیر و تبیین نادرست آن، ماهیت الهی و قدسی دین از بین رفته و مفهوم و محتوای آن تهی میگردد؛ چرا که دین، مجموعه تعلیمات فوق بشری است که از طریق وحی به شخص برگزیدهای (پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ) میرسد و انکار یا تاویل آن به صورت امری غیر الهی و تجربه شخصی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، دین را امری تنها بشری و زمینی جلوه داده و جنبه هدایتی و قدسی بودن آن را طرد میکند.
ابهام این تجارب به گونهای است که کسانی که خود دارای این تجارب هستند (یعنی عارفان و صاحبان تجارب) به این امر اعتراف کردهاند که تجربههای دینی بیانناپذیر و غیر قابل توصیف میباشند؛ چرا که آنچه که به تجربههای دینی نسبت داده میشود، معمولا نتیجه جهد و کوشش فراوان در یک موضوع یا نتیجه ریاضت روحانی و یک سلسله تفکرات طولانی درباره یک موضوع است و همچنین آن چیزی که در پایان از این راهها حاصل میشود، در نفس انسان یقین صد در صد ایجاد نمیکند و تجربه همواره به صورت یک پدیده مربوط به خویشتن شخص تجربه گر باقی میماند، در حالی که وحی، به صورت کاملا واضح و آشکار (برای شخص پیامبر) صورت گرفته و پیامبر آنچه را که به عنوان وحی از خداوند اخذ و دریافت کرده، عینا و به صورت واضح و بدون کوچکترین ابهامی در اختیار مردم قرار میدهد."