چکیده:
رهیافتهای تازه روایت شناسی که عمدتا با ساختارگرایی غرب مرتبط است، نشان میدهد که در کلیّت متن ادبی، اجزا به شکلی کنشگر با یکدیگر ارتباط دیالکتیکی برقرار میکنند که این امر دامنۀ پژوهش روایت را وسعت بخشیده و به دیگر رشتههای علوم انسانی از جمله روانشناسی کشانده است. روایت درمانی یکی از مکاتب معاصر روانشناسی است که بخشی از نهضت گسترده علوم انسانی و اجتماعی مشهور به تغییر پارادایم را تشکیل میدهد. نگارندگان این مقاله تلاش میکنند با تکیه بر شالودههای نظری روایت و نقش آن در آثاری از اریک امانوئل اشمیت که در قالب رمان مراسله ای (نامه نگارانه) نگاشته شده اند به کارکرد نامه نگاری به شکل روایت درمانی بپردازند. رویکرد این پژوهش بررسی تظریه روایت درمانی و بررسی این فرضیه است که شخصیتهای اصلی آثار اشمیت به مدد نامه نگاری در عمق مواجهه با خود، به خداباوری و در نهایت باور قلبی میرسند و از اضطراب، تنهایی و استیصال رهایی مییابند.
Abstract New approaches to narratology which mostly are connected to the western structuralism, suggest arguably that different part of a literary work on the whole make a dialectical relation actively . This therefore expands narrative research domain and bring in to play other field of humanities like psychology . Narratology is one of the contemporary school of psychology which forms part of widespread movement of social and humanities movement called 'changing paradigm' . This article is to evaluate function of letter-writing as a method of narrative by theoretical foundations and their rolls in Eric Emmanuel Schmitt' works . The authors also look at the function of letter-writing in the form of narratology as a treatment to anxiety, loneliness and frustration of the main characters of Schmitt' works ; those who with the virtue of writing letters deep down of themselves reach theism and belief . Key words: Theism, Schmitt, Epistolary novel, Narrative therapy
خلاصه ماشینی:
نقش روايت درماني و خداباوري در آثار نامه نگارانه اريک امانوئل اشميت * فائزه طاهري دانشجوي دکتري زبان و ادبيات فرانسه ، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات ، تهران ، ايران ** محبوبه فهيم کلام دانشيار گروه زبان و ادبيات فرانسه ، دانشگاه آزاد اسلامي ، اراک ، ايران (تاريخ دريافت : ٩٦/٠١/٢٠، تاريخ تصويب : ٩٦/٠٧/٠٢، تاريخ چاپ : تابستان ١٣٩٩) چکيده : رهيافت هاي تازه روايت شناسي که عمدتا با ساختارگرايي غرب مرتبط است ، نشان مـي دهـد کـه در کليت متن ادبي ، اجزا به شکلي کنشگر با يکديگر ارتباط ديالکتيکي برقرار مي کنند کـه ايـن امر دامنۀ پژوهش روايت را وسعت بخشيده و بـه ديگـر رشـته هـاي علـوم انسـاني از جملـه روانشناسي کشانده است .
در اين مقاله تلاش مي کنيم تا دو کارکرد روايـي و درمـاني نامـه و نامـه نگـاري را بـا تکيـه بـر نظريه هاي ساختار روايي و ايجاد ارتباط با ماورا را بررسي کنيم و به اين پرسـش هـا در مـورد آثار اشميت پاسخ دهيم : ١-نويسنده چگونه با استفاده از سبک مراسله اي در آثارش مهمترين ضـعف ايـن قالـب را مرتفـع مي کند؟ ٢-شخصيت هاي آثار مراسله اي اشميت چگونه از طريق نامـه نوشـتن بـر رنـج هـاي خـود غالـب مي شوند و در نهايت به باور قلبي مي رسند؟ از آنجا که تا کنون در اين زمينه پژوهش مستقلي صورت نگرفته است ، تلاش شده است تا کارکرد روايت درماني در القاي خداباوري با تکيه بر دو اثر نامه نگارانه اريـک امانوئـل اشـميت و بـا رويکرد روايت بررسي و در قالب مقاله ارائه شود.