چکیده:
مقاله حاضر، پاسخهای مکتوب نویسنده به پرسشهای نانوشته در
اذهان است. پس از تبدیل پرسشها، به تیترها و عناوین مستقل، در ذیل هر
یک خلاصه نظر و تجربه خود را آوردهام. در این مختصر به نقش زیرساختی
و کاربردی ادبیات اشاره کرده و از این رهگذر درباره ضرورت پرداختن به
ادبیات در حوزه سخن گفتهام. ارزیابی پیشینه ادبی حوزه، سنجش وضع
کنونی، مفید و موءثر بودن نگاه ابزاری به قلم و ادبیات، سبب سستی در
وجهه ادبی ـ هنری آثار حوزه، وامداری ادب و هنر ایرانی به اندیشه حوزه،
آموزشهای لازم برای حوزویان و فراگیری مهارتهای ادبی و قلمی،
بایستگی و بهینگی انواع ادبی برای حوزویان، تناسب آثار ادبی حوزه با
جایگاه فکری و مردمی آن و تأثیرهای متفاوت مطالعه آثار دگراندیشان در کم
و کیف آثار ادبی حوزه، از دیگر موضوعاتی است که در این مختصر، مجال
اشاره به آنها را یافتهام.
خلاصه ماشینی:
"ارزیابی پیشینه ادبی حوزه، سنجش وضع کنونی، مفید و موءثر بودن نگاه ابزاری به قلم و ادبیات، سبب سستی در وجهه ادبی ـ هنری آثار حوزه، وامداری ادب و هنر ایرانی به اندیشه حوزه، آموزشهای لازم برای حوزویان و فراگیری مهارتهای ادبی و قلمی، بایستگی و بهینگی انواع ادبی برای حوزویان، تناسب آثار ادبی حوزه با جایگاه فکری و مردمی آن و تأثیرهای متفاوت مطالعه آثار دگراندیشان در کم و کیف آثار ادبی حوزه، از دیگر موضوعاتی است که در این مختصر، مجال اشاره به آنها را یافتهام.
نقش زیرساز در این جنبه، ادبیات و هنر عاملی است برای شکل دادن به اندیشه و پدید آوردن افق دید فرهیختگان حوزه تا جهان را از پنجره اشراق و تعقل، به صورت آمیخته و همراه، ببینند و این گونه نگاه و درک را در همه اجزای تفکر و نگرش خویش جاری سازند.
چهارم: چه کسانیبرای پرداختن به مقولههای ادبی و هنری در مقوله دین و عقاید، بهتر از کسانی هستند که مبانی و اصول را از سرچشمه گرفته باشند؟ پنجم: در نظام صحیح حوزوی، طالب علم پس از حداکثر پانزده سال میتواند مجتهدی توانا گردد و از آن پس باید به عرصه جدی تبلیغ وارد شود؛ اکنون که عرصههای تبلیغ بسی فراتر از منبر رفته، آیا عالم دین نباید از نقشآفرینان اصلی فرهنگ و ادب و هنر باشد؟ پس نه فقط منافاتی میان رسالت حوزه و نقشآفرینی جدیفرهنگی، هنری در انواع و فنون مختلف نیست؛ بل این دو با هم آمیخته و همزادند."