چکیده:
اوژن یونسکو در آثار نمایشی خود، با هدف نمایش خلاءهای هستی انسان و احتضار وجود آدمی، زبانی را برمیگزیند تا بتواند این حجم از شکست را هم در قالب گفتار و هم در بطن زندگی آدمی بهروی صحنه بیاورد. در حقیقت، یونسکو از زاویۀ دیگری بهزبان مینگرد و با ناکافی و ناتوان جلوهدادن زبان، زمینۀ فرسایش آن را در ذهن خواننده فراهم میآورد و توازن موجود بین زبان و اندیشه را متزلزل میکند. وی با بنمایه کردن خلاء و گسیخته نشاندادن کلام و هستی انسان، شخصیتهایش را در جهانی فاقد معنا رها میکند، آنگونه که هیچ جایگاه و گریزگاهی برایشان متصور نمیشود. با در نظر داشتن این رویکرد در نمایشنامههای یونسکو، در این پژوهش میکوشیم بهمطالعۀ احتضار وجود انسان در این دنیای پرهیاهو، از ورای اضمحلال زبان بپردازیم. بدین منظور از انگارههای ارنو ریکنر در رابطه با تئاتر نو و پارهای از نمایشنامههای یونسکو بهره خواهیم گرفت.
In his dramatic works, with the purpose of staging the void within mankind and the annihilation of his being, Eugene Ionesco chooses a language which is able to depict defeat in words and in the heart of human life. In fact, Ionesco approaches language through a different perspective and through pinpointing the insufficiencies of language to establish the ground for its deterioration in reader’s mind, destabilizing the equilibrium between language and thought. Through establishing the void and showing both human being and words as disjointed, Ionesco releases his characters in a meaningless world, leaving them without a haven or a shelter. Building on such an approach to Ionesco’s dramatic works, in the present article we will attempt to study the annihilation of human being in the world of sound and fury through analyzing the dissolution of language. To this purpose, we will make use of Arnaud Rykner’s views regarding nouveau theatre as well as some of Ionesco’s dramatic pieces.
خلاصه ماشینی:
بدين سبب ، اگر درک متقابل بين شخصيت هاي يونسکو غيرقابل تصور به نظر ميرسد به اين دليل است که آن ها خودشان نميخواهند گفتگويي داشته باشند و يا در صورت وجود گفتگو آن را هدف دار پيش ببرند.
او زبان را از مسير هميشگياش منحرف ميکند تا زباني بيافريند ديرفهم ، تا دريافت مطلب را از مسير اصلي خود خارج کند، چرا که در نظر وي اين تنها روشي است که ميتوان شدت بحران هستي انسان را به تفصيل شرح دهد.
زندگي به جاي پر __________________________________________________________________________ ١ Les Chaises شدن حتي از کلمات نيز خالي ميشود و با هر کلمه اي که ادا ميشود، زبان بيشتر و بيشتر حالت رخوت به خود ميگيرد، چراکه زبان هم ، مثل انسان هايي که بدان رجوع ميکنند، فرسوده و بيرمق شده است .
يونسکو از قصد ما را در برابر متني پر از شکاف قرار ميدهد و شرايطي فراهم ميآورد تا به سکوت گوش فرا دهيم " (يونسکو، ١٩٧٩: ٦٢) چون در هياهوي جهان ، شخصيت هاي تنها و مغموم ، گفتار را به عنوان مانعي تلقي ميکنند که فقط تهي را رد و بدل ميکند.
سکوتي که بيشتر از کلام صحبت ميکند به عنوان مکمل ناتوانايي گفتار شناخته ميشود چون وقتي زبان بيرمق شود شخصيت هاي ناتوان قادر نيستند با ديگران با سکوت صحبت کنند، يا سکوت ديگران را بفهمند و بدين ترتيب صدا و سکوت درهم ميآميزند و نتيجه چيزي جز تعليق يا عدم تداوم گفتگو نخواهد بود.