چکیده:
این مقاله با رویکرد تحلیل گفتمان به بررسی همگفتگرایی در دو رمان پائیز فصل اخرسال است از نسیم مرعشی و سه زن توانمند از ماری ایندیای میپردازد. با مرور نظریات باختین در مورد همگفتگرایی و جستجوی مفاهیمی نظیر تضاد گفتمانی، پراکندکی صداها، حضور دیدگاه راوی، حضور لحن های حاکی از دیدگاه منتقدانه راوی، حضور بینامتنی و نحوه هدایت گفتمان از جانب راوی به کمک مثال هایی از دو متن ذکر شده، توصیفی نظاممند از شباهت ها و تفاوت های کارکرد های همگفتگرایی در این آثار ارائه خواهد شد. همچنین، این نوشته، با اتکا به نظریات منگنو در مورد تحلیل گفتمان ادبی کوشیده است نسبت شخصیت های اصلی دو رمان و راوی های آنها را با کودکی، خانواده، سنت ها و نوگرایی به بوته نقدبکشد. این مقاله نشان میدهد که برعکس شخصیتهای زن ایندیای که در تلاشی بی پایان همواره درپی کشف هویت های متکثر خود هستند، شخصیت پردازی مرعشی به گونهای است که گویا شخصیتهای زن در گذشته زندگی میکنند ولی ذهنشان رو به آینده است یعنی نه کاملا وابسته به سنتهای گذشتهاند و نه مدرن شده اند، اما نگاهی پر مهر به سنتها دارند و حاضر به از دست دادنشان نیستند.
This paper studies the dialogism in the two novels "Autumn is the Last Season of the Year" by Nasim Marashi and "Three Strong Women" by Marie Ndiaye with a discourse analysis approach. By reviewing Bakhtin's theories about dialogism and searching for concepts such as discourse contradiction, scattering of voices, the presence of the narrator's point of view, he narrator guides discourse with examples from two texts. There will also be a systematic description of th the functions of dialogism in these works. Also, this article, relying on Maingueneau's theories on the analysis of literary discourse, has tried to critique the relationship between the main characters of the two novels and their narrators with childhood, family, traditions, and modernity. This article shows that, unlike Ndiaye's female characters who are always trying to discover their multiple identities in an endless endeavor, Marashi's characterization is such that female characters live in the past. However, their minds are on the future; they are not dependent on the past traditions, nor have they become modern,.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله نشان ميدهد که برعکس شخصيت هاي زن ايندياي که در تلاشي بي پايان همواره درپي کشف هويت هاي متکثر خود هستند، شخصيت پردازي مرعشي به گونه اي است که گويا شخصيت هاي زن در گذشته زندگي مي کنند ولي ذهنشان رو به آينده است يعني نه کاملا وابسته به سنت هاي گذشته اند و نه مدرن شده اند، اما نگاهي پر مهر به سنت ها دارند و حاضر به از دست دادنشان نيستند.
حال بايد ديد اين 39١ Transitif ٢Intransitif ٣ Marie NDiaye ٤ Trois Femmes puissantes ٥ Le Figaro, le 14 janvier 2010 "/> ۸۳ پراکندگي صداها آيا نشان از چگونه هم آهنگ شدن با فضاي بيرون ، چگونه ارتباط برقرار کردن با ديگري و چگونه خود را ازانزوا نجات دادن ، دارد يا فقط يک شيوه نوشتاري مدرن است که نشانگر قدرت تناقض گويي و توان خلاقيت بوطيقايي ويژه در آثار ادبي است ؟ ٣ –پيشينۀپژوهش ميشل فوکو١ در بين پژوهش هايش به تحليل گفتمان در زمينه روانشناختي و پزشکي پرداخت و هم زمان ميشل پشو٢، تحت تاثير فيلسوف مارکسيست لويي آلتوسر٣، سخن از چگونگي تحليل گفتمان و مکانيزم خودکار گفتمان به ميان آورد.
«اگر اين بينامتني را عميقا بررسي کنيم ميبينيم که ازهمان ابتدا به پايان رمان ايندياي اشاره دارد وبه پايان زندگي کادي دمبا در بخش سوم کتاب سه زن توانمند: بيوه زن درمانده و فاقد فرزند که درراه مهاجرت از افريقا بدنش مدام در حال اضمحلال و تخريب است ودر پايان با چشمان بي رمقش خود شاهد حلول روحش در وجود پرنده اي با بال هاي بلند خاکستري است » (همان ).