چکیده:
بحث عقل و عقلگرایی از مباحث مهم در فلسفه دین و دینشناسی است که از روزگاران پیشین محل نزاع اندیشمندان دینی و غیر دینی
بوده است. نوشتار زیر درآمدی است بر انواع عقلگرایی (حداکثری و معتدل) که به تبیین و تحلیل هر یک از آنها میپردازد. این نوشتار،
پس از معرفی عقلگرایی حداکثری در دنیای غرب و دنیای اسلام و نقد آن، به طرح عقل گرایی معتدل در تفکر اسلامی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"» (8) با توجه به مطالب مزبور، میتوان عقلگرایان حداکثری (قرینهگرایان، مبناگرایان و غیرمنظرگرایان (9) ) را به دو قسم مخالف دین و موافق دین تقسیم کرد: عقلگرایان دینستیز این گروه در اینکه نظامهای اعتقادات دینی در صورتی مقبول هستند که بتوان صدق آنها را اثبات کرد، با گروه عقلگرایان موافق با دین، همراهند، اما در اینکه نظام اعتقادات یک دین خاص را ـ گرچه به نحو جزئی ـ میشود اثبات عقلانی کرد، از دینداران متمایز میشوند و در نتیجه، تلاش عقلانی این گروه عموما به نفی دین و مخالفت با هرگونه امر قدسی انجامیده است.
حتی مهمتر اینکه لاک در مسئله دیگری نیز که بر آن بسیار پافشاری میکرد، با آکویینی اختلاف داشت و آن اینکه باور داشتن به چیزی بر این اساس که خدا گفته یا وحی کرده، نامعتبر است، مگر اینکه دلیلی مناسب، برای این فرض ـ که در حقیقت خداوند آن را گفته یا وحی کرده است ـ داشته باشیم.
(32) «پرسش دیگری که درباره عقلگرایی حداکثری مطرح است این است که آیا میتوان این دیدگاه را عملا مورد استفاده قرار داد؟ به بیان دیگر، آیا عملا ممکن است که توصیه قایلین به عقلانیت حداکثری را اجرا کرد و صدق یک نظام اعتقادات دینی خاص را چنان معلوم کرد که همه عقلا قانع شوند؟ کسی که به عقلانیت حداکثری قایل است (اگر دیندار باشد) فکر میکند که این کار شدنی است و آماده است به شما نشان دهد که این کار را چگونه میتوان انجام داد."