چکیده:
منشأ صدور و پیدایش عالم هستی در نظامهای مختلف فلسفی ـ عرفانی تفسیرهای گوناگون،
پذیرفته است. از جمله نظریههای مطرح در دانش فلسفة اسلامی، نظریة "فاعلیت بالرضا"
است که منسوب به حکیم سهروردی طلایهدار حکمت اشراق میباشد.
مقالة حاضر، ضمن بررسی جایگاه این نظریه و مبانی آن در دستگاه فلسفی اشراقیون، وجوه
اشتراک و افتراق آن را با آرای حکمای قبل از وی (مشائیان) و بعد از وی (متعالیه)
معلوم مینماید.
آنچه بر اهمیت این موضوع تأکید میکند سؤال زیر است:
"رابطة خدا با جهان از نظر فلسفی و عرفانی چگونه تفسیر میگردد؟"
برای یافتن پاسخ موجه و خردپسند به این سؤال هر یک از نظامهای فلسفی مشاء، اشراق و
متعالیه با ژرفاندیشی خاص خود بدین مسئله پرداختهاند که با بررسی و تحلیل آنها
میتوان دیدگاههای آنان را به منزلة نقطة عطفی میان رویکردهای فلسفی و رویکردهای
عرفانی آنان پیرامون خداشناسی و جهانشناسی بر محور توحید تلقی نمود.
خلاصه ماشینی:
ناگفته نماند که، اصطلاح "فاعلیت بالرضا" همچون سایر تقسیمات فاعلیت در آثار سهروردی به طور صریح و به وضوح استعمال نشده است، لیکن حکمای پس از وی از جمله صدرای شیرازی با استنباط از آثار مختلف او در خصوص مسئلة علم الهی، نظریة فیض و صدور و دیدگاه او راجع به ارادة حضرت حق تعالی، نظریة او را این چنین بازخوانی نموده است: فاعل بالرضا فاعلی است که مبدأ صدور فعل است و علم او به ذاتش- که عین ذاتش میباشد- سبب وجود اشیا میباشد و علم تفصیلی او به فعلش عین فعل اوست و معلومیت اشیا با وجودشان یکی است (صدرالمتألهین، مبدأ و معاد، ص153 ؛ اسفار ج2، ص223؛ مدرس زنوزی، بدایع الحکم، ص466؛ علامه طباطبائی، نهایه الحکمه، ص173).
سهروردی همین مطلب را به بیانی دیگر در هیاکل النور این گونه مطرح میکند: بدان که چون حق تعالی خالق و مرجـح همه موجودات است و بر دیگری موقوف نیست - جز بر قدرت او - و او دائم بود و همیشه است، باید که خلق وی نیز دائم بود که اگر چنین نبود، لازم آید که جملة ممکنات بر غیر خدای موقوف باشد.
پس چگونه این شیخ بزرگ و همفکرانش، ادراک وجودات مادی را بدون صور ادراکی آنها میسـر دانسته و به نفس ذوات مادیشان اکتفا نمودهاند؟ (اسفار، ج6، ص 260) و مهمترین ایراد این نظریة چنین است که لازم میآید حق تعالی در مرتبة ذات خود و با صرف نظر از اشیا و موجودات فاقد علم باشد.