چکیده:
این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که تجزیه و تحلیل اقتصادی تا چه حد از ارزشهای خود محققان متأثر
بوده و این تأثیرپذیری از کدامین مسیرها صورت میپذیرد. مؤلف پس از پرداختن چیستی علم، سه جزء اساسی علم
اقتصاد در (جایگاه یکی از علوم اجتماعی) را، پیشفرضها، داوریهای ارزشی اندیشهور اقتصاددان و بخش اثباتی آن
که به وصف واقعیت میپردازد، میداند. با توجه به این سه جزء، چهار مسیر برای امکان ورود ارزشها در تحلیلهای
اقتصادی بهوسیله مؤلف معرفی شده است:
1. انتخاب پیشفرضها؛
2. انتخاب موضوعات برای تحلیل؛
3. انتخاب متغیرهای مناسب برای مطالعه؛
4. انتخاب روشها و معیارها برای تأیید و آزمون.
روش مؤلف در این مقاله، مقایسهای ـ تطبیقی بین اقتصاد اسلامی و اقتصاد متعارف است؛ به همین سبب پس از
ذکر نمونههایی از ورود ارزشها در اقتصاد اسلامی، نتیجه میگیرد که اقتصاد اسلامی از چهار جزء اساسی بهدست
میآید: ارزشهای بهدست آمده از قرآن، سنت و منابع مرتبط با آن؛ قضایای اثباتی که از طریق علم اقتصاد سنتی وارد
علم اقتصاد اسلامی خواهد شد؛ قضایای اثباتی که از طریق قرآن و سنت وارد علم اقتصاد
اسلامی میشود، و روابطی که مسلمانان و دیگران ممکن است از طریق مشاهدات، تحلیل و تجزیه کشف کنند.
مهمترین دستاورد مؤلف در این مقاله، این فرضیه است که اقتصاد اسلامی، پدیدههای اقتصادی را در سراسر جامعه
بشری اعم از اسلامی یا غیراسلامی مطالعه میکند و محدود به مطالعه و تحلیل روابط در جامعهی مطلوب اسلامی
نیست.
The paper aims at providing an answer for the question asking "to what extent and how economic analysis is influenced by the values of researches".
Explaining the nature of science the author points out three fundamental elements of economics (as a part of social science). They are presuppositions، value judgments and positive dimension of economics.
According to him، in view of these three elements there are four ways by which value judgments can enter in economic analysis .They are: 1) selection of prepositions; 2) selection of issue for analysis; 3) selection of suitable variables for research; and selection of methods and criteria for verification and experimentation.
The author's method in this paper is to compare Islamic economics and conventional economics. Therefore referring to some instances of value judgments in Islamic economy the author concludes that it's extracted from following four basic elements: Qur'an، traditions and the related resources; positive statements from conventional economics; positive statements inspired by Qur'an and traditions; and the relations discovered by Muslims through observations and scientific analysis.
The most important achievement of the author is the hypostasis suggesting that Islamic economics is not bound only to an ideal Islamic society rather it studies economic phenomena throughout the whole human society.
خلاصه ماشینی:
3. جزء سوم علم، بخش اثباتی آن است که واقعیت را وصف کرده، روابط علت و معلولی را که دانشمندان در آن زمینه خاص کشف میکنند، ارائه میدهد؛ بنابراین در هر علم اجتماعی، سه جزء وجود دارد: پیشفرضها یا فروض پیشزمینه که خود بخشی از تجزیه و تحلیل نبوده و اصولا آزمونپذیر نیستند؛ ارزشها که بهطور قطع بر فرایند تحلیل اثر میگذارند، و روابط اثباتی که این علم خاص در دوره توسعهاش کشف میکند.
تأکید شدید بر کمیسازی، متکی بر ارزشهای خاصی بوده و از متغیرهایی که کمیتپذیر نیستند، غفلت میکند؛ در نتیجه در طول زمان تصویر تحریف شدهای از واقعیت شکل گرفته میشود؛ تصویری که ممکن است درست باشد؛ اما بهسبب غفلت از قلمروهای خاص، تحریف شده است؛ بهطور نمونه، بیشتر مطالعات مربوط به مهاجرت نیروی کار درباره هزینهها و منافع پولی چنین تصمیمهایی بحث میکنند؛ زیرا این موارد برای مقداری کردن آسان هستند.
برای مسلمانان، یگانه منبع ارزشها، هدایت الاهی از طریق قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله است؛ در نتیجه در فرایند تحلیل اقتصاد اسلامی همه ارزشهای مورد نیاز باید از این دو منبع استخراج شوند.
نمونههای بیشمار دیگری وجود دارد؛ اما نکته مهم این اصل است که قرآن و سنت نیز دارای قضایای اثباتی معینی هستند؛ قضایایی که به روابط یا به متغیرهایی توجه میدهند که در گستره اقتصاد قرار دارند.
این شناخت از دو نوع تشکیل شده است: یک نوع درباره ارزشها است، و نوع دیگر قضایای اثباتی را به ما ارائه میکند که برای درک ما از روابط اقتصادی مهم هستند.