چکیده:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر قصه درمانی بر راهبردهای رویارویی کودکان با مشکلات یادگیری است.
روش: درچهارچوب طرح آزمایشی، 20 نفر از دانش آموزان پایه چهارم (10 دختر و 10 پسر) با مشکلات یادگیری در دو گروه آزمایش و کنترل شرکت داده شدند. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است. برای اندازه گیری راهبردهای رویارویی از سیاهه راهبردهای رویارویی کودکان (CCSC) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 30 دقیقه ای طی 4 هفته تحت قصه درمانی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که قصه درمانی موجب بهبود راهبردهای رویارویی کودکان با مشکلات یادگیری می شود.
نتیجه گیری: مقایسه انواع رویه های قصه درمانی در حیطه های متفاوت روان درمانی کودکان می تواند موضوعی چالش انگیز برای پژوهشگران باشد.
Objective: This research studies the effect of narrative therapy on coping strategies of students with learning difficulties (LD).
Method: For this experimental method، 20 students (10 girls، 10 boys) with LD (forth grade) were randomly assigned to experimental and control groups. The research design was pretest-posttest with control group. All students were evaluated by Children Coping Strategies Checklist (CCSC). Then narrative therapy was used for experimental group in 12 sessions (30 minutes for 4 weeks). The data were analyzed by repeated measures MANOVA.
Results: The findings showed that narrative therapy could improve coping strategies in children with LD.
Conclusion: Comparison of narrative therapy techniques in the fields of child psychotherapy could be challenging for investigations.
خلاصه ماشینی:
استفاده از قصه در حکم روشی برای پرورش تواناییهای کودکان بر همین اساس،پژوهش حاضر قصهگویی را به مثابهء یکی از روشهای درمانی کودکان دارای مشکلات یادگیری مد نظر قرار داده است.
گسترش روزافزون رویکردهای داستانی در رواندرمانی و به ویژه توجه به استفاده از فن قصهگویی برای کودکان دارای مشکلات یادگیری(لرنر،7991)از یکسو و بالا بودن میزان فشارهای روانی در این کودکان(کامپاس،ملکارنی و فونداکارا،8991)و نبود راهبردهای رویارویی مناس(مونتاگو،2991 و مونتاگو،اپلیگیت و مارکوارد،3991)از سوی دیگر،محورهای اصلی پژوهش حاضر را تشکیل داده است.
نتایج جدول 2 در مورد عامل A (گروهها)نشان میدهد که چون F محاسبه شده (548,02)در سطح 10,0 معنیدار است،لذا فرض صفر رد و نتیجه گرفته میشود که بین میانگینهای سطوح عامل A (آزمایش و کنترل)تفاوت معنیداری از لحاظ آماری وجود دارد (P>0.
اما در مورد عامل C (خردهمقیاسها)چون F محاسبه شده(929,8)در سطح 10,0 معنیدار است،لذا فرض صفر رد و نتیجه گرفته میشود که بین میانگینهای سطوح عامل C (خردهمقیاسهای حمایتی و فعال)تفاوت معنیداری از لحاظ آماری وجود دارد (P>0,01) ؛به عبارت دیگر نمرههای آزمودنیها در خردهمقیاس حمایتی بالاتر از خردهمقیاس فعال است.
نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد که کودکان دارای مشکلات یادگیری از راهبردهای حمایتی،بیش از راهبردهای رویارویی فعال استفاده میکنند.
به طور کلی نتایج پژوهش حاضر بر اثربخشی فن قصهدرمانی برای کودکان دارای مشکلات یادگیری به ویژه زمانی که با فنون شناختی مانند راهبردهای حل مسئله همراه شود،تأکید دارد.
تفکیک نکردن گروههای مختلف کودکان دارای مشکلات یادگیری و استفاده از روش درمان گروهی از محدودیتهای پژوهش حاضر بوده است.