خلاصة:
میرزا عظیما اکسیر اصفهانی (متوفّی 1169 هـ. ق) از شاعران توانای سبک هندی در سده دوازدهمست که متاسّفانه اطّلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست و در چند تذکرهای که از او یاد شده، جز ستایش شعر او و اینکه در نقّاشی مهارت داشته، مطلب چندانی نیامده است، امّا شعر او نشان میدهد که شاعری بسیار توانا و در عین حال پرکارست. ویژگیهای شعر او کم و بیش همانهاست که در شعر سبک هندی دیده میشود و از همه برجستهتر، مضمونیابی، نازکگویی و تصویرسازیست. ردّپای زبان کوچه نیز در شعر او فراوان دیده میشود. موتیفهای سبک هندی مانند حباب، آینه، سیماب، جادّه، نقش پا، دیوانه، طفل، شانه و زلف، مژگان و ... در شعر او به فراوانی یافت میشود که دستمایه تصویرها و مضمونهای گوناگون قرار گرفته است. با توجّه به نقّاش بودن شاعر، تصویرسازی با اصطلاحات و مضامین مربوط به نقّاشی نیز در شعر او پربسامدست. مضامین رندانه، زیبا، نو و مضمونسازی با اصطلاحات ادبی از دیگر ویژگیهای برجسته سبکی دیوان ویست که در دست تصحیح داریم. این نکتهها همراه با نکتههای سبک شناسی دیگر، موضوع این مقاله است.
ملخص الجهاز:
(مثلا غزلهای ٦٤، ٧٦، ٢٠٩) ویژگیهای لغوی کم کاربردها منظور واژگان و ترکیبهایی که چندان آشنا نیستند و کمتر به کار میروند و چه بسا برخی از آنها ساختة خود شاعر باشند، مانند: - انداز (به یک انداختن ) (6/9) چون حبابی که نسیمی وزد از پهلوی آن میتــوان آب نمــودن بــه یــک انــداز مــرا - تماشابین (تماشاگر) (8/414) آوازة جولانـــت از شـــوق جهـــانی را چون طفل تماشابین از خانه در انـدازد - تماشایی (تماشاگر) چون در باغی که بر روی تماشایی گشود گــر دل مــن وا شــود عــالم گلســتان میشــود (3/323) - چهره شدن (روبرو شدن ) چهره با شوریدگان نتوان شدن ای سربلند هر کجـاسـیلاب را آمـد بـه ره دیـوار کنـد (2/392) - خاری کردن (آزار رساندن ) عشــق از بــالش پــر داد بــه بلبــل عــزت حسن هر چند که در پرده به گـل خـاری کـرد (4/371) - سراغ کردن سراغ آن دهن از خال کنج لـب کـردم دلیل زمزم این کعبه شد بلال مرا(٧/٩٨) - داغی (داغدار) دست و دل عشـاق بـود زخمـی و داغـی آئـین ز گـل و لالـه ببندنـد چمـن را(٧/١١) - نارسایی کردن (نرسیدن و کم رسیدن ) ز دل خــدنگ تــو بســیار نــارســایی کــرد به کیش اهل وفـا سـخت بیوفـایی کـرد(١/٣٣٣) - نافروش (فروش نرفته ) کیمیاجویی نیامد تا سـخن گـردد عزیـز همچو یوسف نـافـروش اکسـیر در بـازار مانـد (9/423) نمونه های دیگر: آخر شـدن = تمـام شـدن (٧/٢١٦)، شـهرت کـردن (٥/٢٣٣)، آرام کـردن = آرام و قـرار گـرفتن (٧/٤٤٤)، رضامند = راضی (٣/٣٢٢)، جدایی کردن = جدا شدن (٤/٣٣٣)، کاهیدن = لاغر شدن (٢/٤٠٧)، دل خوردن = آزار رساندن (٣/١٢١).