خلاصة:
قصیده فارسی تا پایان قرن ششم، دوره درخشان شکوفایی خود را پشت سر گذاشت و از قرن هفت به بعد رو به افول نهاد و از معیارها و ساختار اصیل خود دور شد ؛ اما در دوره مشروطه بار دیگر با ساختار اصیل خود احیا شد . موضوع این مقاله "سبک شناسی قصاید شهریار" است . میتوان گفت که هرچند شهریار ادامه دهنده بسیاری از سنتهای شعر فارسی است ؛ اما در قصیده به دنبال آن سنتهای کلاسیک نبوده و قصاید او بیشتر نرم و تغزلی است . هرچند برخی قصاید او بمانند قصاید قدما مستحکم و با صلابت است ؛ اما شگرد اصلی او قصیده نیست. پرسش این است که قصاید شهریار دارای چه ساختار و ویژگیهاییست که قصاید او را از قصیده سرایان معاصر و کهن متمایز مینماید. بدین منظور،چهل قصیده وی را از وجوه مختلف : موسیقی بیرونی، بیان ، بدیع و... مورد بررسی قرار داده و مباحث مهم و برجسته را مطرح کرده ایم و صورخیالی که تقلیدی و کلیشه ای بوده اند و صورخیالی را که حاصل دید خاص اوست آوردیم و چگونگی انعکاس پدیده های نو وکهن را در قصاید وی ارائه نموده ایم
Persian ode until the end of 6th century forsook its flourishing brilliant period and paved its fall from 7th century on, and took distance from its standards and genuine structure/composition; however during constitutional period, revived again with its genuine structure. The subject of this article covers the “stylistics of Shahryar Ode.” This can be said, though Shahryar has been the pioneer of many of the Persian poetry traditions; but he did not follow those classic traditions in Ode and his ode are mostly soft and lyrical. Although, some of his odes such as his ancients odes, are powerful and full of strength; even then, his main shout does not include Ode. This is the question that the odes of Shahryar cover which type of structure/composition and attributes that differentiate him from his contemporary and old ode composers. For this objective, 40 odes of Shahryar were examined from different aspects, outer music, expression, exquisite etc…and we have discussed important and outstanding points in it and covered imaginary pictures which were stereotyped and imitation and also discussed the imaginary pictures which were the results of his particular outlook and have presented the reflecting way of new and old phenomena in his odes
ملخص الجهاز:
استعاره های بکار رفته در شعر شهریار نیز با توجه به تتبع فراوان وی در آثار قدما تحت تأثیر آنهاست و به ندرت نوآوری در آنها دیده میشود ، معشوق هنوز ماه و مهر و گل و بت است و قد او سروی روان در میان بوستان : ناهیــد شــد بــه حجلــه چــرخ ارغنــون نــواز کـز دور چـرخ مهـر و مـه اکنون به هم رسـید (همان :٠٩٢) خیالــت مــاه مــن نامهربــان بــود هنـــوزم هســـت یـــار غـــار جانـــا (همان :٨٠٣) بایــدت بــودن از آن ســرو روان کامــرو بــر لــب آب بقــا خفتــه بــه ظلــی ممــدود ( همان : ٦٦٣) پرندگان و حیوانات در جایگاه مستعار منه : شهریار در استعارات خود گاه از حیوانات و پرندگان در جایگاه مستعار منه بهره میبرد که در این زمینه نیز نوآوریی به چشم نمیخورد ؛ وی به شیوه قدما برخی شاعران را به پرندگان مانند کرده است : یـاد از آن مـرغ بهشـتی که غریـب آمد و رفت گفـت در کنـج قفـس چنـد تـوان تنهـا بـود بپـر ای مـرغ بهشـتی کـه گشـودم پـر و بـال برویــم ایــن قفــس تنــگ نــه جــای مــا بــود (همان : ٤٩٢) و زاغ و زغن و اهرمن نماد دشمنان و مخالفان کشور میگردد : بلبــل سرگشــته گــو بــازآ بــه ســوی آشــیان لشــگر زاغ و زغــن از بــاغ و بســتان میــرود (همان :٤٨٢) و فلک نیز "باز شکاریست که به شاه و گدا، کافر و مسلم رحم نکرده و همه را به کام خود فرو میبرد : چــه طاوســی از بــاغ اســلام بــردی بــه خــون غلطــی ای جــره بــاز شــکاری (دیوان شهریار،شهریار: ٣٨٥ ) و همچنان جوانان و دلیرن ایران زمین با واژه شیران مورد خطاب قرار میگیرند : نــه شــیران راســزد گــردن نهــادن بزنجیــر اســارت چــون اســیران (همان :٥٣٣) دوستداران دنیا در پی جیفه دنیا هستند و دنیاداران سگانی که بر سر این لاشه در جنگند: گـر تـو هم زین لاشـه خواهـی با سـگان باید جدال ور نجویـی ایـن جـدل از لاشـه بایـد اجتنـاب استعاره مکنیه : اما استعاره ای که در قصاید شهریار از بسامد بالایی برخوردار است استعاره مکنیه است و آن استعاره ای است که در آن مشبه را ذکر میکنند نه مشبه به را و آن را در دل و ضمیر خود بجانداری تشبیه میسازند و سپس برای اینکه این تخییل به خواننده منتقل شود یکی از صفات یا ملایمات آن جاندار را در کلام ذکر میکنند (بیان و معانی،شمیسا: ص ٦٢) شهریار در چهل قصیده خود ٥٢ بار از صنعت اضافه استعاری استفاده میکند ، که در اغلب آنها "اعضای بدن یکی از طرفین اضافه است : -اعضای بدن : بـا چشـم دل هـر آنچـه نظـر کـرد سـرو نـاز آن نخــل نــاز درخــور پیونــد خویــش دیــد (همان :٠٩٢) شــرف ز دانــش و تقــوا بجــوی کایــن گوهــر فـروغ چشـم دل اسـت و چـراغ راه هداسـت (همان ، ٩٧٤) - تشخیصهای مربوط به گیتی ، چرخ ، ایام و ...